کلمه جو
صفحه اصلی

الماس سوده

فرهنگ فارسی

سوده الماس . خرد. الماس

لغت نامه دهخدا

الماس سوده. [ اَ س ِ دَ / دِ ] ( ترکیب وصفی ) سوده الماس. خرده الماس. || کنایه از برف ریزه های یخ بسته بود. ( انجمن آرا ذیل خاتمه ) :
الماس سوده بیخته ، برطرف صحرا ریخته
تا هر که زو بگریخته ، مجروح از آنش پاستی.
هدایت ( صاحب انجمن آرا: خاتمه ).

پیشنهاد کاربران

شاید این باشد که هر اشکی نه اینکه یعنی اون چشمی که اگر قیمت دنیایی بگذاریم مانند خرده الماس از چشم جاری شود و. . . . . اخلاص داشته باشد. وبرای اقا جاری شود

غیر از ساییده شده ، و ریز شده خسته و ازرده سوده دیگه معنی نداره، مثل ایکه در وبسایت دیگه خاندم معنا های غیر از این که شما گفتین بود ، و گفته شده بود ریشه عربی است و معنای عربی آیا اونا اشتباه میگن بخاطریکه معنای سوده ره بالا تر ببرند؟هر چی درست و کامل است بگوید در باره معنی سوده


کلمات دیگر: