کلمه جو
صفحه اصلی

مصالحه


مترادف مصالحه : آشتی، سازش، صلح، آشتی کردن، سازش کردن، صلح کردن

متضاد مصالحه : دعوا، مکابره

برابر پارسی : سازش، آشتی، سازگاری، کنارآمدن

فارسی به انگلیسی

compromise, exchange

compromise


فارسی به عربی

اتفاقیة , مساومة , مصالحة

عربی به فارسی

اصلا ح , اشتي , مصالحه , تلفيق


مترادف و متضاد

accord (اسم)
اصلاح کردن، توافق، پیمان، سازش، موافقت، مصالحه، اشتی دادن، دلخواه، طیب خاطر، قرار، پیمان غیر رسمی بین المللی، متفق بودن، نهاد، هم اهنگی

compromise (اسم)
توافق، سازش، مصالحه، تراضی

reconciliation (اسم)
مصالحه، اصلاح، تلفیق، اشتی

conciliation (اسم)
توافق، مصالحه، تسکین، اشتی

آشتی، سازش، صلح ≠ دعوا، مکابره


آشتی کردن، سازش کردن، صلح کردن


۱. آشتی، سازش، صلح
۲. آشتی کردن، سازش کردن، صلح کردن ≠ دعوا، مکابره


فرهنگ فارسی

باهم صلح کردن، آشتی کردن، سازش کردن
۱- ( مصدر ) آشتی کردن با یکدیگر صلح کردن . ۲ - ( اسم ) آشتی صلح سازش : حسب الصلاح امرا کتابت دوستانه مشعر بر استحکام بنیان مصالحه که از این طرف مرعی و مسلوک است بحضرت خوندگار روم نوشته ... ۳ - عقدی است که بموجب آن طرفین تراضی و تسالم بر امری کنند خواه تملیک عین باشد یا منفعت یا اسقاط دین و یا حق و غیر آن .
مصالحت : این مصالحه در رجب سنه ۸۸ بود

فرهنگ معین

(مُ لَ حَ یاحِ ) [ ع . مصالحة ] (اِمص . ) آشتی ، صلح .

لغت نامه دهخدا

مصالحه. [ ل َ / ل ِ ح َ / ح ِ ] ( از ع ، اِمص ) مصالحة. مصالحت : این مصالحه در رجب سنه 88 بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 198 ). حسب الصلاح امرا کتابت دوستانه مشعر بر استحکام بنیان مصالحه که از این طرف مرعی و مسلوک است به حضرت خواندگار روم نوشته. ( عالم آرا ج 1 ص 232 ). رجوع به مصالحت و مصالحة شود. || ( اصطلاح فقه ) عقدی که به موجب آن طرفین تراضی و تسالم کنند بر تملیک چیزی به کسی اعم از عین یا منفعت یا اسقاط دین از کسی یا اسقاط حقی از کسی و جز آن. و رجوع به صلح شود.
- مصالحه کردن ؛ بخشیدن. صلح کردن :
کنم مصالحه یکسربه زاهدان می کوثر
به شرط آنکه نگیرند این پیاله ز دستم.
یغمای جندقی.

مصالحة. [ م ُ ل َ ح َ ] (ع مص ) همدیگر آشتی کردن . صلح . (منتهی الارب ). آشتی کردن با یکدیگر. صلح کردن . || همدیگر نیکویی کردن . (منتهی الارب ). و رجوع به صلح و مصالحه و مصالحت شود.


فرهنگ عمید

با هم صلح کردن، آشتی کردن، سازش کردن.

فرهنگ فارسی ساره

سازش


پیشنهاد کاربران

آشتی جویی

بجای واژه ی از ریشه عربی �مصالحه�، بهتر است از آمیخته واژه ی پارسی �آشتی جویی� سود برد.

از پی نوشت یادداشت �رفتیم، زدیم، نشاندیم؛ ساده تر از روم باستان!� ب. الف. بزرگمهر ششم خرداد ماه ۱۳۹۵
http://www. behzadbozorgmehr. com/2016/05/blog - post_100. html


《 پارسی را پاس بِداریم 》
مُصالِحه
هَم سازِشی ، هَم آشتاری ( آشتی - آری )
ساخت و ساز ، ساز وُ ساخت ، آشت وُ ساخت


کلمات دیگر: