برابر پارسی : ( آنبرباریس ) زرشک
انبرباریس
برابر پارسی : ( آنبرباریس ) زرشک
فرهنگ فارسی
( اسم ) زرشک
لغت نامه دهخدا
انبرباریس. [ اَم ْ ب َ ] ( اِ ) زرشک. ( از یادداشت مؤلف ). امبربارس. امیربارس. ( شعوری ج 1 ورق 111الف ). بپارسی زرشک خوانند و زارج و زرنگ هم خوانند.بهترین آنست که بغایت خود رسیده باشد. ( از اختیارات بدیعی نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). هو الزرشک و منه مدور احمر سهلی و اسود مستطیل رملی او جبلی و هو اقوی. ( قانون ابوعلی سینا مقاله 2 از کتاب 2 ص 159 ).
فرهنگ عمید
= امبرباریس
امبرباریس#NAME?
کلمات دیگر: