کلمه جو
صفحه اصلی

بی کله


مترادف بی کله : بی پروا، بی ملاحظه، بی احتیاط ، سبک عقل، بی عقل، سبک مغز، دیوانه

متضاد بی کله : ملاحظه کار، محتاط

فارسی به انگلیسی

brainless, weak-minded, booby, crazy, daredevil, foolhardy, harum-scarum

brainless, weak - minded


booby, brainless, crazy, daredevil, foolhardy, harum-scarum


فارسی به عربی

ابله

مترادف و متضاد

dumb (صفت)
بی معنی، بی صدا، کند ذهن، گنگ، لال، بی کله، زبان بسته

imbecile (صفت)
کند ذهن، بی کله، سبک مغز، ضعیف العقل

بی‌پروا، بی‌ملاحظه، بی‌احتیاط ≠ ملاحظه‌کار، محتاط


فرهنگ فارسی

مخفف بی کلاه یا کلاه علامت منصب و مقام است و بی کلاهی کنایه از فقد مقام . در مقابل کلاهدار و صاحب کلاه کنایه از صاحب تاج است به معنی پادشاه .

لغت نامه دهخدا

بی کله. [ک َل ْ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) بدون کله. بدون سر. رجوع به کله شود. || زودخشم ( در تداول عامه ). آنکه زود خشم گیرد: فلان آدم بی کله ایست ؛ زود کج خلق شود.
- آدمی بی کله ؛ آنکه زود خشم آرد و از جای بشود. ( یادداشت مؤلف ).
|| بی مغز. کوته فکر.

بی کله. [ ک ُ ل َه ْ ] ( ص مرکب ) مخفف بی کلاه. || کلاه علامت منصب و مقام است و بی کلاهی کنایه از فقد مقام. در مقابل کلاهدار و صاحب کلاه کنایه از صاحب تاج است به معنی پادشاه :
مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم
شهان بی کمر و خسروان بی کلهند.
حافظ.

بی کله . [ ک ُ ل َه ْ ] (ص مرکب ) مخفف بی کلاه . || کلاه علامت منصب و مقام است و بی کلاهی کنایه از فقد مقام . در مقابل کلاهدار و صاحب کلاه کنایه از صاحب تاج است به معنی پادشاه :
مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم
شهان بی کمر و خسروان بی کلهند.

حافظ.



بی کله . [ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) بدون کله . بدون سر. رجوع به کله شود. || زودخشم (در تداول عامه ). آنکه زود خشم گیرد: فلان آدم بی کله ایست ؛ زود کج خلق شود.
- آدمی بی کله ؛ آنکه زود خشم آرد و از جای بشود. (یادداشت مؤلف ).
|| بی مغز. کوته فکر.


پیشنهاد کاربران

احمق و شیرین عقل


کلمات دیگر: