کلمه جو
صفحه اصلی

انتهاء


برابر پارسی : به پایان، ته، سرانجام، فرجام

عربی به فارسی

نزديک , بستن , انقضا


فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) به پایان آمدن ، به نهایت رسیدن . ۲ - بازایستادن از کاری . ۳ - آگهی رسیدن . ۴ - (اِ. ) پایان ، آخر.

لغت نامه دهخدا

انتهاء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بازایستادن از کار و جز آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بازایستادن از چیزی. ( از اقرب الموارد ). واایستادن. ( مصادر زوزنی ). واایستدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بازایستادن. ( ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). بازایستادن. دست برداشتن. ( فرهنگ فارسی معین ). || بپایان رسیدن چیزی. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). بنهایت رسیدن چیزی. ( از اقرب الموارد ). بنهایت رسیدن. ( مصادرزوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). بغایت رسیدن. ( ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). بپایان آمدن. بسر آمدن. بنهایت رسیدن. بکرانه رسیدن. ( فرهنگ فارسی معین ). || به چیزی رسیدن. ( آنندراج ). فاچیزی رسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). رسیدن : انتهی بفلان الی موضع کذا. || انتهی الیک المثل. ( از اقرب الموارد ). یقال : الیک انتهی المثل ؛ یعنی نظیر تو نایاب است. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || رسیدن خبر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ). آگهی رسیدن. || بپایان رسانیدن. ( فرهنگ فارسی معین ). بپایان رسانیدن چیزی. ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

دردی=

کنایه از آخر و انتهای هر چیز. درد.
- دردی شب ؛ کنایه است از آخر شب. ( از آنندراج ) : چون وقت به دردی شب کشید و کیفیت شراب زور آورد فرورفتگی خواب با او هم آغوش شد. ( اکبرنامه ، از آنندراج ) .


کلمات دیگر: