کلمه جو
صفحه اصلی

مشعشع


مترادف مشعشع : براق، تابان، تابنده، پردرخشش، درخشان، روشن، سایه

متضاد مشعشع : تیره، مکدر

فارسی به انگلیسی

brilliant

فارسی به عربی

رائع

مترادف و متضاد

براق، تابان، تابنده، پردرخشش، درخشان، روشن ≠ تیره، مکدر


سایه


۱. براق، تابان، تابنده، پردرخشش، درخشان، روشن
۲. سایه ≠ تیره، مکدر


brilliant (صفت)
با استعداد، زیرک، تابان، مشعشع، غرا

pompous (صفت)
قلنبه، مطنطن، مشعشع، پرشکوه

splendent (صفت)
مشعشع، ساطع، پر فروغ

فرهنگ فارسی

سایه پراکنده وتنک، روشن، درخشان
( صفت ) ۱ - سای. پراکنده .۲- شراب آمیخته با آب . ۳- درخشان تابان : سابق. مشعشع او موجب شهرت وی گردید . توضیح باین معنی از ترکی وارد فارسی شده .

فرهنگ معین

(مُ شَ شَ ) [ ع . ] (اِمف . )روشن ، درخشان .

لغت نامه دهخدا

مشعشع. [ م ُ ش َ ش َ ] ( ع ص ) روشن. ( آنندراج ) ( غیاث ). رخشان . درخشان. درخشنده. درفشنده. پاک و روشن ، که کثیف نباشد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- ظل مشعشع ؛ که کثیف نباشد. ( از اقرب الموارد ).
|| شراب به آب آمیخته. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( دهار ) ( ناظم الاطباء ). می به آب آمیخته. ( دهار ). || سایه پراکنده تنک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

روشن، درخشان.

پیشنهاد کاربران

ثاقب

رخشان


کلمات دیگر: