کلمه جو
صفحه اصلی

مستوری


مترادف مستوری : پوشیدگی، پرده نشینی، پاکدامنی، عفت، پارسایی

فارسی به انگلیسی

being veiled, concealment, [ext.] chastity

مترادف و متضاد

پوشیدگی


پرده‌نشینی


پاکدامنی، عفت، پارسایی


۱. پوشیدگی
۲. پردهنشینی
۳. پاکدامنی، عفت، پارسایی


فرهنگ فارسی

۱ - پوشیده شدن پنهان بودن . ۲ - پرده نشینی . ۳- پاکدامنی عفت : دوستان . دختر رز توبه ز مستوری کرد شد سوی محتسب و کار بدستوری کرد. ( حافظ )
آتش از آتش زنه بیرون آوردن خواهنده

لغت نامه دهخدا

مستوری. [ م َ ] ( حامص ) مستور بودن. پوشیده بودن. پنهان بودن. مخفی بودن.درپردگی. پوشیدگی. شرم. ( ناظم الاطباء ) :
هر که با مستان نشیند ترک مستوری کند
آبروی نیکنامان در خرابات آب جوست.
سعدی.
سعدیا مستی و مستوری بهم نایند راست
شاهدان بازی فراخ و صوفیان تنگخوی.
سعدی.
میسرت نشود عاشقی و مستوری
که عاقبت نکند رنگ روی غمازی.
سعدی.
کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت
به که نفروشند مستوری به مستان شما.
حافظ.
حکم مستوری و مستی همه بر خاتمت است
کس ندانست که آخر به چه حالت برود.
حافظ.
دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
شد بر محتسب و کار به دستوری کرد.
حافظ.
پریرو تاب مستوری ندارد
درش بندی ز روزن سر درآرد.
جامی.
مستوری حسن از نظر بوالهوس ماست
این آینه رو پرده نشین از هوس ماست.
صائب.
- امثال :
مستوری بی بی ( یا مریم ) از بی چادریست . ( امثال و حکم دهخدا ).
|| پارسائی. ( آنندراج ).

مستوری. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) آتش از آتش زنه بیرون آوردن خواهنده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به استیراء شود.

مستوری . [ م َ ] (حامص ) مستور بودن . پوشیده بودن . پنهان بودن . مخفی بودن .درپردگی . پوشیدگی . شرم . (ناظم الاطباء) :
هر که با مستان نشیند ترک مستوری کند
آبروی نیکنامان در خرابات آب جوست .

سعدی .


سعدیا مستی و مستوری بهم نایند راست
شاهدان بازی فراخ و صوفیان تنگخوی .

سعدی .


میسرت نشود عاشقی و مستوری
که عاقبت نکند رنگ روی غمازی .

سعدی .


کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت
به که نفروشند مستوری به مستان شما.

حافظ.


حکم مستوری و مستی همه بر خاتمت است
کس ندانست که آخر به چه حالت برود.

حافظ.


دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
شد بر محتسب و کار به دستوری کرد.

حافظ.


پریرو تاب مستوری ندارد
درش بندی ز روزن سر درآرد.

جامی .


مستوری حسن از نظر بوالهوس ماست
این آینه رو پرده نشین از هوس ماست .

صائب .


- امثال :
مستوری بی بی (یا مریم ) از بی چادریست . (امثال و حکم دهخدا).
|| پارسائی . (آنندراج ).

مستوری . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) آتش از آتش زنه بیرون آوردن خواهنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به استیراء شود.


پیشنهاد کاربران

متضاد مستی

با سیاست رفتار کردن . متضاد مستی و راستی


کلمات دیگر: