برابر پارسی : چشم داشتن
انتظار داشتن
برابر پارسی : چشم داشتن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
احضر , امل , انتظر , تصور , توقع
مترادف و متضاد
منتظر شدن، در کمین نشستن، انتظار داشتن، منتظر بودن
همراه بودن، توجه کردن، انتظار داشتن، حضور داشتن، رسیدگی کردن، مواظبت کردن، گوش کردن، در ملازمت کسی بودن، در پی چیزی بودن، از دنبال امدن، انتظار کشیدن، پرستاری کردن
پیشنهاد کردن، انتظار داشتن، ارائه دادن
پیش بینی کردن، جلوانداختن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر
انتظار داشتن، منتظر بودن، چشم داشتن، حامله بودن
انتظار داشتن، در نظر داشتن، روبرو شدن، در ذهن مجسم کردن
انتظار داشتن، ارزو داشتن، امیدوار بودن، پشت گرمی داشتن به
فرهنگ فارسی
نگران بودن و پر مور داشتن و چشم به راه بودن .
لغت نامه دهخدا
انتظار داشتن. [ اِ ت ِ ت َ] ( مص مرکب ) نگران بودن و پرمور داشتن و چشم براه بودن. ( ناظم الاطباء ). چشم داشتن. بیوسیدن :
خوشا چشمی که دارد انتظار دیدن رویی
گهر آن دل که میباشد گره در حسرت مویی.
خوشا چشمی که دارد انتظار دیدن رویی
گهر آن دل که میباشد گره در حسرت مویی.
میرزا بیدل ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی ساره
چشم داشتن
جدول کلمات
ارصاد
کلمات دیگر: