کلمه جو
صفحه اصلی

مصلحت اندیشی


مترادف مصلحت اندیشی : خیراندیشی، خیرخواهی، صلاح اندیشی، مصلحت بینی، مصلحت جویی، مصلحت گرایی، چاره جویی

متضاد مصلحت اندیشی : مصلحت گرایی، مفسده جویی

فارسی به انگلیسی

advice, caution, expediency, policy, prudence

فارسی به عربی

سیاسة

مترادف و متضاد

counsel (اسم)
مشورت، اندرز، رایزنی، تدبیر، مصلحت اندیشی، مشاوره دو نفری

خیراندیشی، خیرخواهی، صلاح‌اندیشی، مصلحت‌بینی، مصلحت‌جویی، مصلحت‌گرایی ≠ مصلحت‌گرایی، مفسده‌جویی


چاره‌جویی


فرهنگ فارسی

خیرو صلاح خود را در نظر گرفتن : چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی هم سینه پر آتش به هم دیده پر آب اولی . ( حافظ )

لغت نامه دهخدا

مصلحت اندیشی. [ م َ ل َ ح َ اَ ] ( حامص مرکب ) عمل مصلحت اندیش. || اندیشیدن درباره صلاح کار. به مصالح کار اندیشه گماشتن. خیر و صلاح خویشتن در نظر گرفتن :
چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی
هم سینه پرآتش به هم دیده پرآب اولی.
حافظ.
و رجوع به مصلحت اندیش شود.

فرهنگ عمید

خیر و صلاح خود یا دیگری را در نظر گرفتن: چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی / هم سینه پر از آتش هم دیده پرآب اولی (حافظ: ۹۳۰ ).


کلمات دیگر: