مترادف مضایقه : خودداری، دریغ، فروگذاری، تنگ گرفتن، خودداری کردن، دریغ ورزیدن، سخت گرفتن
برابر پارسی : کوتاهی، فروگزاری، سختگیری، خودداری، تنگی
(act of) sparing
دردسر دادن , زحمت دادن , مخل اسايش شدن , نگران شدن , جوش زدن و خودخوري کردن , رنجش , پريشاني , مايه زحمت , ناراحتي , رنج , زحمت , ناراحت کردن
خودداری، دریغ، فروگذاری
تنگ گرفتن، خودداری کردن، دریغ ورزیدن، سخت گرفتن
۱. خودداری، دریغ، فروگذاری
۲. تنگ گرفتن، خودداری کردن، دریغ ورزیدن، سخت گرفتن
مضایقة. [ م ُ ی َ ق َ ] (ع مص ) مضایقه . مضایقت . با کسی تنگ فراگرفتن . (زوزنی ). با کسی تنگ گرفتن کار. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). با هم دشواری کردن و تنگ گرفتن . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). تنگ فراگرفتن کار، و با لفظ داشتن مستعمل است . (آنندراج ). دشواری کردن با کسی و تنگ گرفتن . (ناظم الاطباء). و رجوع به مضایقت و مضایقه شود.
خوددار