کلمه جو
صفحه اصلی

مذیب

فرهنگ فارسی

گدازنده

لغت نامه دهخدا

مذیب. [ م ُ ]( ع ص ) گدازنده. ( ناظم الاطباء ). آب کننده. نعت فاعلی است از اذابة. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به اذابة شود.

مذئب. [ م ُ ءِ ] ( ع ص ) ترسیده. ( ناظم الاطباء ): أذأب فلان ؛ فزع من ای شی کان. ( متن اللغة ). فزع من الذئب. ( اقرب الموارد ). || کسی که گیسو می سازد برای کودک و آن را زینت می کند. ( ناظم الاطباء ): أذأب الغلام ؛ جعل له ذؤابة. ( متن اللغة )، عمل له ذؤابة. ( اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: