که در نور و روشنی پرورده شده و بالیده است ٠
نور پرورده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نورپرورده. [ پ َرْ وَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) که در نور و روشنی پرورده شده و بالیده است.
- نورپرورده چیزی بودن ؛ از فیض وجود آن مستفیض شدن :
نورپرورده کشف است دلم
که یقین پرده گشای است مرا.
- نورپرورده چیزی بودن ؛ از فیض وجود آن مستفیض شدن :
نورپرورده کشف است دلم
که یقین پرده گشای است مرا.
خاقانی.
کلمات دیگر: