کلمه جو
صفحه اصلی

نورانیت

فارسی به انگلیسی

luminosity, holy or worshipful aspect, holy aspect or appearance, shininess

luminosity, holy aspect or appearance


shininess


فرهنگ فارسی

روشنائی ٠ تشتشع ٠ تابانی ٠ نورانی بودن ٠ روشنی ٠ تابناکی ٠

لغت نامه دهخدا

نورانیت. [ نی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) روشنائی. تشعشع. تابانی. ( ناظم الاطباء ). نورانی بودن. روشنی. تابناکی.

نورانیة. [ نی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) نورانیت. نورانی بودن. || ( ص نسبی ) مؤنث نورانی. منسوب به نور. رجوع به نور شود.

نورانیت . [ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) روشنائی . تشعشع. تابانی . (ناظم الاطباء). نورانی بودن . روشنی . تابناکی .



کلمات دیگر: