کلمه جو
صفحه اصلی

مریس

فرهنگ اسم ها

اسم: مریس (دختر) (عربی) (تلفظ: maris) (فارسی: مَريس) (انگلیسی: maris)
معنی: خرمای تر که در آب و شیر و جز آن نهاده شود، چیزی لغزان و تابان

(تلفظ: maris) خرمای تر که در آب و شیر و جز آن نهاده شود .


فرهنگ فارسی

چیزی لغزان و تابان

لغت نامه دهخدا

مریس. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) چیزی لغزان و تابان. || اشکنه. ( منتهی الارب ). ترید. ( از اقرب الموارد ). || خرمای تر نهاده در آب و شیر و جز آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

مرئس. [ م ُ رَءْ ءِ ] ( ع اِ ) شیر درنده. ( از منتهی الارب ). اسد. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

احساس


کلمات دیگر: