مترادف منیف : برآمده، برافراخته، بلند، مرتفع، دراز
منیف
مترادف منیف : برآمده، برافراخته، بلند، مرتفع، دراز
فارسی به انگلیسی
فرهنگ اسم ها
اسم: منیف (پسر) (عربی) (تلفظ: monif) (فارسی: منيف) (انگلیسی: monif)
معنی: مرتفع، بلند، برآمده، افراخته، بزرگ، والا، بلندمرتبه
معنی: مرتفع، بلند، برآمده، افراخته، بزرگ، والا، بلندمرتبه
(تلفظ: monif) (عربی) (در قدیم) بلند ، والا .
مترادف و متضاد
برآمده، برافراخته
بلند، مرتفع
دراز
۱. برآمده، برافراخته
۲. بلند، مرتفع
۳. دراز
فرهنگ فارسی
مرتفع، بلند، بر آمده، افراخته، بزرگ
( صفت ) بلند و دراز ( چنانکه بر همه چیز از بالا مشرف باشد . ) : [ و هر روز منزلت وی در قبول و اقبال شریف تر و درجت وی در احسان و انعام منیف تر می شد ... ] ( کلیله . مصحح مینوی .۷۴ )
( صفت ) بلند و دراز ( چنانکه بر همه چیز از بالا مشرف باشد . ) : [ و هر روز منزلت وی در قبول و اقبال شریف تر و درجت وی در احسان و انعام منیف تر می شد ... ] ( کلیله . مصحح مینوی .۷۴ )
فرهنگ معین
(مُ ) [ ع . ] (ص . ) بلند، مرتفع ، برآمده .
لغت نامه دهخدا
منیف. [ م ُ ] ( ع ص ) ( از «ن وف » ) پاک و بزرگ و بلند و زیاده. ( غیاث ) ( آنندراج ). بلند و برآمده و افراخته. ( ناظم الاطباء ) : هر روز... و درجت وی [ گاو ] در احسان و انعام منیف تر میشد. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 74 ). آن درجت شریف و رتبت عالی و منیف را سزاوار و موشح نتوانست گشت. ( کلیله و دمنه ). این صنع لطیف و عز منیف نصیبه ایام قرینه اقبال او آمد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 364 ).
فرهنگ عمید
۱. مرتفع، بلند، برآمده، افراخته، بزرگ.
۲. والا، بلندمرتبه.
۲. والا، بلندمرتبه.
پیشنهاد کاربران
بلند، مرتفع ، برآمده
کلمات دیگر: