اسم: نورمند (پسر) (فارسی، عربی) (تلفظ: nurmand) (فارسی: نورمند) (انگلیسی: nurmand) معنی: دارای نور، منور، روشن، پرنور، پور نور
نورمند. [ م َ ] ( ص مرکب )دارای نور. روشن. منور. پرنور. نورانی : چون شاه روز بادی وچون شاه شب که زوگه نورمند خاور و گه باختر شود.مسعودسعد.ای آفتاب ملک جهان از تو نورمندتا تابد آفتاب ، تو چون آفتاب تاب.مسعودسعد.نزدیک علم و رای تو مه نورمند نیست در پیش حلم و سنگ تو کُه بردبار نیست.سنائی.همچو مه از آفتاب هست به تو نورمندشاه زمانه که اوست سایه پروردگار.خاقانی.