کلمه جو
صفحه اصلی

نضیر

فرهنگ اسم ها

اسم: نضیر (پسر) (عربی) (تلفظ: nazir) (فارسی: نضیر) (انگلیسی: nazir)
معنی: شاداب، سرسبز

فرهنگ فارسی

شاداب، سبزوخرم، زیباوتازه رو
۱ - ( صفت ) ۱ - تازه و شاداب و خرم . ۲ - ( اسم ) زر و سیم .
نام قبیله ای از یهود که در ظاهر مدینه سکونت داشتند و پیغامبر با آنان جنگید . نام گروهی از یهودان خیبر و منسوب به آن را نضری گویند بر خلاف قیاس .

فرهنگ معین

(نَ ) ( ~. ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) تازه ، شاداب . ۲ - (اِ. ) زر، سیم .

لغت نامه دهخدا

نضیر. [ ن َ ] ( ع اِ ) زر. ( غیاث اللغات ). زر و سیم. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نَضر. نُضار. نِضار. انضر. ( المنجد ). || ( ص ) تازه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). باآب. ( آنندراج ). تازه و آبدار. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ).ناضر. نَضِر. ( المنجد ) ( از اقرب الموارد ). بانضرت. ( یادداشت مؤلف ) شاداب. باطراوت. سرسبز :
ای لاَّل معنوی از نظم الفاظت نضید
وی ریاض خسروی از فیض الطافت نضیر.
سلمان ساوجی.
چشم دولت ز سواد قلمت گشته منیر
باغ دانش ز سحاب کرمت گشته نضیر.
رجوع به ناضر شود. || جمیل. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). گویند: غلام غض نضیر، و هی : غضة نضیرة. ( اقرب الموارد ).

نضیر. [ ن َ ] ( اِخ ) نام قبیله ای از یهود که در ظاهر مدینه سکونت داشتند و پیغامبر با آنان جنگید. ( از معجم البلدان ) ( آنندراج ). نام گروهی از یهودان خیبر و منسوب به آن را نضری گویند بر خلاف قیاس. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

نضیر. [ ن َ ] (اِخ ) نام قبیله ای از یهود که در ظاهر مدینه سکونت داشتند و پیغامبر با آنان جنگید. (از معجم البلدان ) (آنندراج ). نام گروهی از یهودان خیبر و منسوب به آن را نضری گویند بر خلاف قیاس . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


نضیر. [ ن َ ] (ع اِ) زر. (غیاث اللغات ). زر و سیم . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نَضر. نُضار. نِضار. انضر. (المنجد). || (ص ) تازه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). باآب . (آنندراج ). تازه و آبدار. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ).ناضر. نَضِر. (المنجد) (از اقرب الموارد). بانضرت . (یادداشت مؤلف ) شاداب . باطراوت . سرسبز :
ای لاَّل معنوی از نظم الفاظت نضید
وی ریاض خسروی از فیض الطافت نضیر.

سلمان ساوجی .


چشم دولت ز سواد قلمت گشته منیر
باغ دانش ز سحاب کرمت گشته نضیر.
رجوع به ناضر شود. || جمیل . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). گویند: غلام غض نضیر، و هی : غضة نضیرة. (اقرب الموارد).

فرهنگ عمید

۱. شاداب، سبزوخرم.
۲. زیبا و تازه رو.

دانشنامه عمومی

نضیر (شهر). نضیر به عربی ( الَنَضیر )، نام شهریست در جنوب کوه (رازخ)، از توابع استان صَعده در کشور یمن در شبه جزیره عربستان. در این شهر باغ های انگور (کروم) و نخل خرما فراوان است. همچنین درخت القات در کشتزارهای این شهر زیاد کاشته می شود.گروهی از اهل علم وأدب وشعراء به این شهر منتسب می شوند.
فهرست شهرهای یمن
جمعیت این شهر در حدود ۱۵۰۰۰ هزار نفر می باشد. ساکنان این دهستان از اهل سنت از شاخه شافعی هستند.


کلمات دیگر: