مترادف نورافشان : پرتوافکن، فروغ بخش، نوربخش، نورپاش، نورگستر
نورافشان
مترادف نورافشان : پرتوافکن، فروغ بخش، نوربخش، نورپاش، نورگستر
فارسی به انگلیسی
lampshade, refulgent, scintillant
فرهنگ اسم ها
اسم: نورافشان (پسر، دختر) (فارسی، عربی) (تلفظ: nur afšān) (فارسی: نورافشان) (انگلیسی: nur afshan)
معنی: نوردهنده، پرتوافکن، نوربخش، آنچه نور به اطراف خود می پراکند، نور پاش، ( در قدیم ) نور افشانی کردن، نور ( عربی ) + افشان ( فارسی ) آنچه از خود نور و روشنایی منتشر می کند
معنی: نوردهنده، پرتوافکن، نوربخش، آنچه نور به اطراف خود می پراکند، نور پاش، ( در قدیم ) نور افشانی کردن، نور ( عربی ) + افشان ( فارسی ) آنچه از خود نور و روشنایی منتشر می کند
(تلفظ: nur afšān) (عربی ـ فارسی) آنچه نور به اطراف خود میپراکند ، نور پاش ؛ (در قدیم) نور افشانی کردن.
مترادف و متضاد
درخشان، متشعشع، درخشنده، نور افشان
نور افشان
درخشان، نور افشان، شب تاب، نورانی
روشن، واضح، نور افشان، نورانی
براق، متشعشع، نور افشان، منعکس کننده نور
پرتوافکن، فروغبخش، نوربخش، نورپاش، نورگستر
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنچه که نور باطراف خود پراکند پرتوافکن .
چراغدان بلوری یا چینی یا چوبی یا فلزی چندشاخه
لغت نامه دهخدا
نورافشان. [ اَ ] ( نف مرکب ) هر چیزی که نور و روشنائی از وی پراکنده و منتشر گردد. ( ناظم الاطباء ). نورپاش. ( آنندراج ). نورافشاننده :
در دلو نورافشان شده زآنجا به ماهی دان شده
ماهی از او بریان شده یکماهه نعما داشته.
در دلو نورافشان شده زآنجا به ماهی دان شده
ماهی از او بریان شده یکماهه نعما داشته.
خاقانی.
فرهنگ عمید
نوردهنده، پرتوافکن.
دانشنامه عمومی
نورافشان نام یکی از مطبوعات استان فارس در دوران پهلوی اول است.
سیروس رومی، فهرست مطبوعات فارس از آغاز تا امروز، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس،۱۳۸۵
این روزنامه از سال ۱۳۰۹ خورشیدی به وسیله شوکت سلامی، در بوشهر به چاپ رسیده است.
سیروس رومی، فهرست مطبوعات فارس از آغاز تا امروز، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس،۱۳۸۵
این روزنامه از سال ۱۳۰۹ خورشیدی به وسیله شوکت سلامی، در بوشهر به چاپ رسیده است.
wiki: نورافشان
فرهنگستان زبان و ادب
{luster} [عمومی] چراغدان بلوری یا چینی یا چوبی یا فلزی چندشاخه
کلمات دیگر: