نیک فعال بودن . نیکو کرداری .
نیک فعالی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نیک فعالی. [ ف ِ ]( حامص مرکب ) نیک فعال بودن. نیکوکرداری :
از نیک فعالی است همه خلق ستوده
یا از تو ستوده ست همه نیک فعالی.
از نیک فعالی است همه خلق ستوده
یا از تو ستوده ست همه نیک فعالی.
سوزنی.
کلمات دیگر: