بارنده مروارید
مروارید بار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مرواریدبار. [ م ُرْ ] ( نف مرکب ) بارنده مروارید. || باران ریز ( به مناسبت مشابهت دانه های باران به دانه های مروارید ) :
باغ گردد گل پرست و راغ گردد لاله گون
باد گردد مشکبوی و ابر مرواریدبار.
باغ گردد گل پرست و راغ گردد لاله گون
باد گردد مشکبوی و ابر مرواریدبار.
فرخی.
|| دیده. چشم >به مناسبت اشکریزی کلمات دیگر: