مماله آمین . یا نامی از نامهای خدایتعالی .
ایمین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ایمین . (ع اِ) مماله ٔ آمین . (یادداشت به خط مؤلف ). || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (یادداشت بخط مؤلف ).
ایمین . (ا) قلبه و جفت . (ناظم الاطباء). خیش . دو گاو یا چند اسب که باهم بسته باشند. (اشتینگاس ).
ایمین. ( ا ) قلبه و جفت. ( ناظم الاطباء ). خیش. دو گاو یا چند اسب که باهم بسته باشند. ( اشتینگاس ).
ایمین. ( ع اِ ) مماله آمین. ( یادداشت به خط مؤلف ). || ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. ( یادداشت بخط مؤلف ).
ایمین. ( ع اِ ) مماله آمین. ( یادداشت به خط مؤلف ). || ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. ( یادداشت بخط مؤلف ).
دانشنامه عمومی
ایمین یک گروه عاملی یا ترکیب شیمیایی است که یک پیوند دوگانه کربن-نیتروژن دارد. یک آمین می تواند از راه افزایش هسته دوستی یک کتون یا آلدهید با آمونیاک یا یک آمین که به تشکیل یک همی آمینال -C(OH)(NHR)- می انجامد، فرآوری شود. این همی آمینال با از دست دادن آب به ایمین تبدیل می شود.
wiki: ایمین
کلمات دیگر: