کلمه جو
صفحه اصلی

نخ دادن

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) نخ دادن شیره قندوشکروجز آن چون شیره راخوب بجوشانندتابقوام آید سپس باقاشق قدری از آن برگیرندبشکل رشته های نخ باشدگویند: نخ داده است . ۲ - ( مصدر ) بدرازاکشاندن دعوی یاجدال کسی راباتحریک کردن او.

لغت نامه دهخدا

نخ دادن. [ ن َ دَ ] ( مص مرکب ) نخ دادن شیره قند و شکر و غیر آن ؛ چون شیره را نیک بجوشانند تا به قوام آید سپس با قاشق قدری از آن برگیرندبه شکل رشته های نخ باشد، گویند نخ داده است. || به درازا کشانیدن دعوی یا جدال کسی را با تحریک کردن او. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به کش دادن شود.

پیشنهاد کاربران

نَخ دادن - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) -
آمار دادن، شماره دادن، آنتن! - پا دادن، جلب توجه کردن - راه و روش دادن، خط دادن!


کلمات دیگر: