کلمه جو
صفحه اصلی

نکث

فارسی به انگلیسی

breaking a promise

فرهنگ فارسی

شکستن عهدوپیمان، برهم زدن بیع یاپیمان
۱ - ( مصدر ) شکستن عهد . . ۲ - بهم زدن بیع . ۳ - ( اسم ) شکست پیمان . ۴ - فسخ معامله.
غاز کرده و تاب باز کرده از جامه و بافتنی تا دوباره ببافند . جمع انکاث .

فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - شکستن عهد و پیمان . ۲ - به هم زدن معامله .

لغت نامه دهخدا

نکث. [ ن َ ] ( ع مص ) تاب بازدادن رسن و ریسمان. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ) ( از ترجمان علامه جرجانی ص 101 ). تاب باز گردانیدن از رسن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). تاب باز کردن از رسن. ( از غیاث اللغات ). || غاز کردن پشم گلیم و چادر کهنه را تا دوباره ریسیده شود. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). || پراکنده شدن سر مسواک. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شکستن عهد. ( ترجمان علامه جرجانی ص 101 ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( زوزنی ). شکستن پیمان را. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). نقض کردن عهد و بیع. ( از اقرب الموارد ) : و چند حرکت که بر نقض عهد و نکث میثاق دال بود از او صادر شد. ( جهانگشای جوینی ). || مجازاً، مطلق شکستن و قطع. ( از غیاث اللغات ). || ( اِمص ) نقض عهد. ( ناظم الاطباء ).

نکث. [ن ِ ] ( ع اِ ) غازکرده و تاب بازکرده از جامه و بافتنی تا دوباره ببافند. ( از اقرب الموارد ). ج ، اَنکاث.

نکث . [ ن َ ] (ع مص ) تاب بازدادن رسن و ریسمان . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ) (از ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101). تاب باز گردانیدن از رسن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). تاب باز کردن از رسن . (از غیاث اللغات ). || غاز کردن پشم گلیم و چادر کهنه را تا دوباره ریسیده شود. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). || پراکنده شدن سر مسواک . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شکستن عهد. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (زوزنی ). شکستن پیمان را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). نقض کردن عهد و بیع. (از اقرب الموارد) : و چند حرکت که بر نقض عهد و نکث میثاق دال ّ بود از او صادر شد. (جهانگشای جوینی ). || مجازاً، مطلق شکستن و قطع. (از غیاث اللغات ). || (اِمص ) نقض عهد. (ناظم الاطباء).


نکث . [ن ِ ] (ع اِ) غازکرده و تاب بازکرده از جامه و بافتنی تا دوباره ببافند. (از اقرب الموارد). ج ، اَنکاث .


فرهنگ عمید

شکستن پیمان، برهم زدن بیع یا پیمان.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَّکَثَ: عهد شکست(کلمه نکث به معنای نقض است ، و نقض که مقابلش واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن و هر چیزی که بعد از تابیده شدن و یا رشته شدن نقض گردد ، آن را انکاث میگویند ، چه طناب باشد و چه رشته)
معنی نَکَصَ: خودداری کرد(منظورازعبارت"نَکَصَ عَلَیٰ عَقِبَیْهِ "به عقب برگشتن و عقبگرد کردن است)
معنی نَّکَثُواْ: نقض عهد کردند - خُلف وعده نمودند- شکستند(کلمه نکث به معنای نقض است ، و نقض که مقابلش واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن و هر چیزی که بعد از تابیده شدن و یا رشته شدن نقض گردد ، آن را انکاث میگویند ، ...
معنی یَنکُثُ: نقض عهد می کند - خُلف وعده می کند- می شکند(کلمه نکث به معنای نقض است ، و نقض که مقابلش واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن و هر چیزی که بعد از تابیده شدن و یا رشته شدن نقض گردد ، آن را انکاث میگویند ...
معنی یَنکُثُونَ: نقض عهد می کنند - خُلف وعده می کنند- می شکنند(کلمه نکث به معنای نقض است ، و نقض که مقابلش واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن و هر چیزی که بعد از تابیده شدن و یا رشته شدن نقض گردد ، آن را انکاث میگوی...
معنی نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ: پیمان شکنی آنان (نقض که مقابل واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن ، پس نقض چیزی که ابرام شده مانند حل و گشودن چیزی است که گره خورده است ، و کلمه نکث نیز به معنای نقض است ،و هر چیزی که بعد از تابیده شد...
معنی أَنکَاثاً: از هم باز شده ها (کلمه نکث به معنای نقض است ، و نقض که مقابلش واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن و هر چیزی که بعد از تابیده شدن و یا رشته شدن نقض گردد ، آن را انکاث میگویند ، چه طناب باشد و چه رشته ...
معنی نَقَضَتْ: وا تابید - باز کرد (نقض که مقابل واژه ابرام است ، به معنای افساد چیزی است که محکم شده از قبیل طناب یا فتیله و امثال آن ، پس نقض چیزی که ابرام شده مانند حل و گشودن چیزی است که گره خورده است ، و کلمه نکث نیز به معنای نقض است ،و هر چیزی که بعد از تابیده...
ریشه کلمه:
نکث (۷ بار)

«نکث» (بر وزن مکث) در اصل به معنای باز کردن ریسمان تابیده است، و سپس به معنای شکستن پیمان و نقض عهد به کار رفته است.
شکستن. و آن نظیر نقض است که گذشت. در مجمع آن را نقض عهد گفته عهدیکه لازم الوفاء است راغب استعمال آنرا در نقض عهد استعاره می‏داند. در قرآن مجید همه جا در نقض عهد آمده مگر در «أنکاثاً» که خواهد آمد . هرکه پیمان شکند به ضرر خویش شکسته است. . آیا نمی‏جنگید با گروهیکه پیمانهای خویش را شکسته‏اند؟!. * . نکث (به کسر- ن) چیزی است که پس ازتابیده شدن بازشده باشد ریسمان باشد یا بافته جمع آن انکاث است بازشده‏ها، تکه تکه ها نصب انکاثاً یا به جهت معنای مصدری است وبه جای «نَقَضَتْ أَنْقاً» می‏باشد و یا تقدیر آن «جَعَلَتْهُ أَنْکاثاً» است یعنی نباشید مانند آن زن که رشته را بعد از تابیدن شکست و تکه‏ها کرد. رجوع شود به «غزل»

پیشنهاد کاربران

آشفتگی، پراکندگی


کلمات دیگر: