کلمه جو
صفحه اصلی

انضباط


مترادف انضباط : ترتیب، دیسیپلین، نظام، نظم، ادب، نزاکت

برابر پارسی : آراستگی، بسامانی، سامان پذیری، سامان گرفتن

فارسی به انگلیسی

discipline, order, control

discipline, order


discipline


فارسی به عربی

انضباط

عربی به فارسی

انضباط , انتظام , نظم , تاديب , ترتيب , تحت نظم و ترتيب در اوردن , تاديب کردن


مترادف و متضاد

discipline (اسم)
ترتیب، نظم، تادیب، انضباط، انتظام

۱. ترتیب، دیسیپلین، نظام، نظم
۲. ادب، نزاکت


ترتیب، دیسیپلین، نظام، نظم


ادب، نزاکت


فرهنگ فارسی

قانون یا مجموعه‌قوانین حاکم بر رفتار یا فعالیت سربازان و دیگر نظامیان


استوارشدن، خوب نگاهداشته شدن، نظم داشتن، مرتب بودن ، آراستگی ونظم وترتیب
۱ - ( مصدر ) سامان گرفتن بنوا شدن خوب نگاهداشته شدن نظم داشتن . ۲ - ( اسم ) سامان پذیری آراستگی نظم و ترتیب . ۳ - پیروی کامل از دستورهای نظامی مقابل بی انضباطی . جمع : انضباطات .

فرهنگ معین

(اِ ض ِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) نظم داشتن . ۲ - (اِمص . ) نظم و ترتیب .

لغت نامه دهخدا

انضباط. [ اِ ض ِ ] ( ع مص ) سامان گرفتن. بنوا شدن. خوب نگاهداشته شدن. نظم داشتن. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اِمص ) پیوستگی و مضبوطی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نظم و انتظام و ترتیب و درستی و عدم هرج و مرج. ( ناظم الاطباء ). سامان پذیری و آراستگی. || ( اصطلاح نظامی ) پیروی کامل از دستورهای نظامی . مقابل بی انضباطی. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اصطلاح آموزش و پرورش ) پیروی از مقررات مدرسه و آن نمره ای دارد که با نمره دروس دیگر جمع نمی شود.
- انضباط داشتن ؛ منظم بودن و انتظام داشتن و درستی در کار داشتن. ( ناظم الاطباء ).
- بی انضباط ؛ آنکه از مقررات پیروی نمی کند. نابسامان.

فرهنگ عمید

۱. رفتار دارای نظم و پیرو اصول معین.
۲. (اسم ) قاعده یا اصول حاکم بر فعالیت ها در رفتارها.

دانشنامه عمومی

نظم و ترتیب؛ سامان گرفتن؛ بنوا شدن؛ خوب نگاه داشته شدن؛ نظم داشتن.


انضباط (آلبوم کینگ کریسمسون). «نظم» (به انگلیسی: Discipline) آلبومی از گروه موسیقی پراگرسیو راک کینگ کریمسون است که در سال ۱۹۸۱ میلادی منتشر شد.

فرهنگ فارسی ساره

سامان گرفتن، سامان پذیر


فرهنگستان زبان و ادب

{discipline} [علوم نظامی] قانون یا مجموعه قوانین حاکم بر رفتار یا فعالیت سربازان و دیگر نظامیان

پیشنهاد کاربران

بنوایی

انضبات یعنی نظم داشتن

انضباط. یا انظباط. یا انزبات؟؟اگر کلمه ایی عربی نیست. ولی با حروف مخصوص عربی ( ح. ع. ث. ص. ض. ذ. ط. ظ ) نوشته شده است. آن کلمه تورکی است. برای رد گم کنی با حروف مخصوص عربی نوشته شده است. . . . . . . . انزابات ( ان ز بات ) اگر کلمه ایی اولش . وآخرش ان باشد ( بجز ان جمع ) آن کلمه تورکی است. مثل اندام. انگیزه. اندیشه. انزاب. انزلی. انزر. انجیر. بر وزن زنجیر. افغان. دامغان. موغان. ورقان. فلاورجان. ورزقان. . . انزبات. وهر کلمه ایی اولش ویا آخرش آت . ات. باشد. تورکی است. بجز ات جمع. . . . خرابات. ات. آت. اتش ( عطش ) . آتش. آتش افروز. کلات ( کل آت ) . فلات ( ف لات ) لات. یات. بات

نظم
در زبان کردی:
ریکخستن


کلمات دیگر: