کلمه جو
صفحه اصلی

میانجیگری


مترادف میانجیگری : پایمردی، تعهد، توسط، شفاعت، وساطت، میان گیری، میانه گیری

فارسی به انگلیسی

mediation, intercession, interposition, mediation

فارسی به عربی

وساطة

مترادف و متضاد

mediation (اسم)
وساطت، سفارت، میانجی گری

intercession (اسم)
وساطت، پایمردی، شفاعت، پادرمیانی، میانجی گری

intermediacy (اسم)
وساطت، شفاعت، میانجی گری، مداخله

intermediation (اسم)
میانجی گری، مداخله

پایمردی، تعهد، توسط، شفاعت، وساطت، میانگیری، میانهگیری


فرهنگ فارسی

وساطت میانجی بودن .

تلاش برای حل‌وفصل مسالمت‌آمیز یک اختلاف بین‌المللی با برنامه‌ریزی و مشارکت بی‌طرفانه و مؤثر طرف ثالث


لغت نامه دهخدا

میانجی گری. [ گ َ ] ( حامص مرکب ) وساطت. ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت مؤلف ). توسط. ( یادداشت مؤلف ).
- میانجی گری کردن ؛ میانجی شدن. وساطت کردن. دلالگی کردن. تورة؛دختری که میانجی گری کند میان عشاق. ( منتهی الارب ).
- میانجی گری نمودن ؛ وساطت نمودن و واسطه واقع شدن. ( ناظم الاطباء ).
|| سفارت. ( منتهی الارب ). || حکمیت. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به میانجی در همه معانی شود.

فرهنگ عمید

۱. وساطت.
۲. واسطه شدن میان دو نفر برای رفع اختلاف و کشمکش آن ها.

دانشنامه عمومی

Mediation, The Institute of Arbitrators and Mediators Australia
Wikipedia contributors, "Mediation," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Mediation&oldid=253999421 (accessed November 25, 2008).
میانجی گری یکی از روش های حل اختلاف است که در آن یک شخص ثالث به نام میانجی به طرفین اختلاف در رسیدن به توافق کمک می کند. میانجی گری ممکن است به توافق طرفین نینجامد و بی نتیجه بماند، در صورت موفقیت در دستیابی به توافق نیز مفاد آن معمولاً از سوی خود طرفین تعیین شده است.
طرفین اختلاف ممکن است کشورها، سازمان ها، گروه ها، افراد یا هر شخص دیگری باشند که میانجیگری منفعتی را برای آنان در پی خواهد داشت. آنان می بایست میانجی را شخصی بی طرف بدانند.
میانجی گری در موضوعات مختلف مورد اختلافی کاربرد دارد، از جمله؛ مسائل تجاری، حقوقی، دیپلماتیک، کاری و خانوادگی.

فرهنگستان زبان و ادب

{mediation} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] تلاش برای حل وفصل مسالمت آمیز یک اختلاف بین المللی با برنامه ریزی و مشارکت بی طرفانه و مؤثر طرف ثالث

واژه نامه بختیاریکا

مِنجه کاری؛ دستگِرکُوی

پیشنهاد کاربران

پا درمیانی

وساطت

میانداری کردن

تسهیل گر در اموزش

وساطت. . مابین گیری . . پادرمیانی . . مداخله گری . . ازپشت کسی درامدن . . وسط گیری

شفاعت


کلمات دیگر: