کلمه جو
صفحه اصلی

مقول

فرهنگ فارسی

مقوله: گفته شده، گفتار
۱ - ( اسم ) گفته شده . ۲ - گفتار. ۳ - محمول . توضیح مقول در جواب [ ما هو ? ] است - یعنی آنچه در مقام سوال از ماهیت شئ گفته و حمل شود و بعبارت دیگر ذاتیات نوعی و جنسی اشیائ را گویند ( دستورج ۳ص ۳٠۷ ) جمع : مقولات
بار بار گفته شده . مقوله و گویند : کلام مقول و کلمه مقوله .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] ۱ - (اِمف . ) گفته شده . ۲ - (اِ. ) گفتار. ۳ - محمول .

لغت نامه دهخدا

مقول. [م َ ] ( ع ص ، اِ ) گفته شده. مقوول. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). گفته شده. ( ناظم الاطباء ).
- مقول قول ؛ در اصطلاح نحویان ،مفعول قول است. ( از اقرب الموارد ). مثلاً در عبارت «قال علی ( ع ) : الناس نیام واذا ماتوا انتبهوا»، جمله «الناس نیام و...» مقول قول است.
|| در اصطلاح فلسفه ، محمول. مقول در جواب ماهو یعنی آنچه در مقام سؤال از ماهیت شی گفته و حمل شود و به عبارت دیگر ذاتیات نوعی و جنسی اشیاء را گویند. ( از فرهنگ علوم عقلی جعفر سجادی ). و رجوع به مقولات شود.

مقول. [ م ِق ْ وَ ] ( ع اِ ) زبان. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث ) ( ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ). || ( ص ) رجل مقول ؛ مردی نیک سخن. ( مهذب الاسماء ). مرد نیکوسخن یا تیززبان بسیارگوی. مِقوال مانند آن است و هما للذکر والانثی. ( منتهی الارب ). مرد نیکوسخن و تیززبان بسیارگوی و کذلک امراءة مقول. ( ناظم الاطباء ). فصیح. بسیار گویا. ج ، مقاول. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مقوال شود. || مهتر به لغت یمن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). قَیل به لغت اهل یمن. ج ، مقاول و مقاولة. ( از اقرب الموارد ). لقب قائدین یمن و اینان در مرتبه پس از اذواء بوده اند. ( مفاتیح العلوم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

مقول. [ م ُ ق َوْ وَ ] ( ع ص ) بار بار گفته شده. مُقَوَّلَة و گویند کلام مقول وکلمة مقولة. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مقولة شود.

مقول . [ م ِق ْ وَ ] (ع اِ) زبان . (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || (ص ) رجل مقول ؛ مردی نیک سخن . (مهذب الاسماء). مرد نیکوسخن یا تیززبان بسیارگوی . مِقوال مانند آن است و هما للذکر والانثی . (منتهی الارب ). مرد نیکوسخن و تیززبان بسیارگوی و کذلک امراءة مقول . (ناظم الاطباء). فصیح . بسیار گویا. ج ، مقاول . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقوال شود. || مهتر به لغت یمن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). قَیل به لغت اهل یمن . ج ، مقاول و مقاولة. (از اقرب الموارد). لقب قائدین یمن و اینان در مرتبه پس از اذواء بوده اند. (مفاتیح العلوم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


مقول . [ م ُ ق َوْ وَ ] (ع ص ) بار بار گفته شده . مُقَوَّلَة و گویند کلام مقول وکلمة مقولة. (ناظم الاطباء). و رجوع به مقولة شود.


مقول . [م َ ] (ع ص ، اِ) گفته شده . مقوول . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گفته شده . (ناظم الاطباء).
- مقول قول ؛ در اصطلاح نحویان ،مفعول قول است . (از اقرب الموارد). مثلاً در عبارت «قال علی (ع ) : الناس نیام واذا ماتوا انتبهوا»، جمله ٔ «الناس نیام و...» مقول قول است .
|| در اصطلاح فلسفه ، محمول . مقول در جواب ماهو یعنی آنچه در مقام سؤال از ماهیت شی ٔ گفته و حمل شود و به عبارت دیگر ذاتیات نوعی و جنسی اشیاء را گویند. (از فرهنگ علوم عقلی جعفر سجادی ). و رجوع به مقولات شود.


پیشنهاد کاربران

در منطق، خاصه منطق صوری، مفهوم " مقول " را چنین بیان می کنند:
اقسام مقول در جواب ماهو ( چیستی حقیقت ) ، یا به عبارت دیگر لفظ دال بر ماهیت، بر سه قسم است: نوع، جنس و حد تام.
نوع قسم کلی ذاتی است که تمام حقیقت افراد است.
جنس قسم کلی ذاتی است که جزء حقیقت افراد است و حد تام عبارت است از اینکه تمام اجزاء ماهیت مسئول عنه که یک امر کلی باشد، در جواب باشد. مسئول عنه بر چهار قسم است:
۱ - امر واحد جزئی ( مانند این جسم یا این مایع یا اسم: حسن )
۲ - امر واحد کلی ( مانند انسان، جامد، سنگ )
۳ - امر متعدد متفق الحقیقه ( مانند اسامی: محمد، محمود و . . . )
۴ - امر متعدد مختلف الحقیقه ( مانند انسان، گاو و اسب و . . . )


کلمات دیگر: