being printed, publication
انطباع
فارسی به انگلیسی
عربی به فارسی
اثر , جاي مهر , گمان , عقيده , خيال , احساس , ادراک , خاطره , نشان گذاري , چاپ , طبع
فرهنگ فارسی
چاپ شدن، نق پ یرفتن، نقش شدن چیزی برچیزی
۱ - ( مصدر ) نگاشته شدن نقش پذیرفتن نگار بستن . ۲ - چاپ شدن بچاپ رسیدن . ۳ - مهر پذیرفتن. ۴ - (اسم ) نگار پذیری نقش پذیری . ۵ - ( اسم ) چاپ . جمع : انطباعات .
۱ - ( مصدر ) نگاشته شدن نقش پذیرفتن نگار بستن . ۲ - چاپ شدن بچاپ رسیدن . ۳ - مهر پذیرفتن. ۴ - (اسم ) نگار پذیری نقش پذیری . ۵ - ( اسم ) چاپ . جمع : انطباعات .
فرهنگ معین
(اِ طِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) نقش پذیرفتن . ۲ - چاپ کردن . ۳ - (اِ. ) چاپ .
لغت نامه دهخدا
انطباع. [ اِ طِ ] ( ع مص ) نقش شدن چیزی بر چیزی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نقش پذیرفتن از مهر و جز آن. ( یادداشت مؤلف ). نگاشته شدن. نقش پذیرفتن. نگار بستن. مهر پذیرفتن. || چاپ شدن.باسمه شدن. ( یادداشت مؤلف ). بچاپ رسیدن. بطبع رسیدن. || ( اِمص ) نقش شدگی. نقش پذیری. || ( اِ ) نقش و نشان و اثر. || چاپ و طبع. || تافت. ( ناظم الاطباء ). ج ، انطباعات.
- اداره انطباعات ؛ در اصطلاح اواخر دوره قاجاریه و اوایل دوره پهلوی اداره نگارش.
- اداره انطباعات ؛ در اصطلاح اواخر دوره قاجاریه و اوایل دوره پهلوی اداره نگارش.
فرهنگ عمید
۱. چاپ شدن.
۲. نقش پذیرفتن.
۳. نقش شدن چیزی بر چیزی.
۲. نقش پذیرفتن.
۳. نقش شدن چیزی بر چیزی.
پیشنهاد کاربران
اِنطِباع -
اداره ی نگارش، چاپخانه!
اداره ی نگارش، چاپخانه!
وزیر انطباعات وزیر مسئول چاپ و نگارش
انطباعات نگارش انطباع چاپ کردن نگارش کردن
انطباعات نگارش انطباع چاپ کردن نگارش کردن
کلمات دیگر: