دفع ناشدنی . آنچه را نتوان رد و دفع کرد . رد ناشدنی .
بلا دافع
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بلادافع. [ ب ِ ف ِ ] ( ع ص مرکب ) ( از: ب + لا ( نفی ) + دافع ). دفعناشدنی. آنچه نتوان رد و دفع کرد. ردناشدنی : اکنون همه دانستند که قضاء حق واقع و حکم الهی ممضی و بلادافع. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 454 ).
کلمات دیگر: