منسوب به ازمیر
ازمیری
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ازمیری. [ اِ ] ( ص نسبی ) منسوب به ازمیر.
ازمیری. [ اِ ] ( اِخ ) سلیمان. رجوع بسلیمان ازمیری و معجم المطبوعات شود.
ازمیری. [ اِ ] ( اِخ ) سلیمان. رجوع بسلیمان ازمیری و معجم المطبوعات شود.
ازمیری . [ اِ ] (اِخ ) سلیمان . رجوع بسلیمان ازمیری و معجم المطبوعات شود.
ازمیری . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به ازمیر.
کلمات دیگر: