مغولی
فارسی به انگلیسی
Mogul
Mongolian
مترادف و متضاد
مغولی
مغولی
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به مغول مربوط به مغول
لغت نامه دهخدا
مغولی. [ م ُ غ ُ ] ( ص نسبی ) نسبت است به مغول. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). منسوب به مغول. مربوط به مغول : خط مغولی و اویغوری و علوم و آداب ایشان بیاموزد. ( تاریخ غازان ص 8 ). لغتهای مختلف مغولی خود منسوب به اوست. ( تاریخ غازان ص 171 ). هر آفریده ای که اندک خط مغولی می دانست او را در خانه می نشاندند. ( تاریخ غازان ص 314 ).
دانشنامه آزاد فارسی
از زبان های آلتاییک در شاخۀ مغولی که زبان قبایل مغول در صحرای گُبی در جنوب دریاچۀ بایکال بود و سپس به زبان امپراتوری مغول تبدیل شد. دو گویش مهم مغولی به نام بوریاتی در سیبری جنوبی، اطراف دریاچۀ بایکال و، قلموقی در غرب رود ولگا رواج دارد. سخنگویان بوریاتی در جمهوری خودمختار بوریات زندگی می کنند. الفبای بوریاتی، سیریلیک است و سه حرف بیشتر از روسی دارد و در شمال غربی خزر رایج است. گذشته از قلموقی و بوریاتی، گویش مغولی دیگری در مغولستان و چین رایج است که به آن «خالخا» می گویند. در قرن سیزدهم، الفبای مغولی با استفاده از الفبای اویغوری ساخته شد. نگارش این الفبا تحت تأثیر الفبای چینی به طور عمودی اما از چپ به راست بود. در ۱۹۴۱ الفبای سیریلیک جایگزین خط اویغوری شد. با شروع فرمانروایی مغولان در ایران، زبان مغولی تأثیر زیادی از فرهنگ و زبان فارسی گرفت. اما بسیاری از اصطلاحات و واژگان مغولی هم وارد زبان فارسی شد. از ویژگی های این تأثیرپذیری فارسی، تغییرات جزیی در نظام آوایی مغولی بود. بسیاری از واژه های متداول فارسی از مغولی گرفته شده: نوکر، قیچی، الاغ، چریک، تومان.
wikijoo: مغولی
کلمات دیگر: