کلمه جو
صفحه اصلی

ممتنع الوجود


برابر پارسی : نابایسته هستی

فرهنگ فارسی

آنست که عدمش ضروری باشد مقابل ممکن الوجود واجب الوجود .

فرهنگ عمید

آن که عدمش ضروری است.

پیشنهاد کاربران

زاور فرتاش. [ وَ ف َ ] ( ص مرکب ) ممتنعالوجود را گویند چه زاور بمعنی ممتنع و فرتاش بمعنی وجود باشد. ( برهان قاطع ) . محال و ممتنع الوجود. ( ناظم الاطباء ) .

در پارسی زاورفرتاش گفته می شود و در انگلیسی oxymoron . . . به معنی فرتاش و زاور مراجعه کنید.

در حقوق: شرط ممتنع ؛شرطی است که انجام آن دیگر میّسر نباشد و کس دیگر نیز نتواند آن را انجام دهد، شرط باطل

ممتنع الوجود و یا معدومات نیستی شان بر وجودشان غلبه پیدا کرده است و معدوم شده اند


کلمات دیگر: