کلمه جو
صفحه اصلی

موقوف شدن


مترادف موقوف شدن : متوقف شدن، تعطیل شدن، ممنوع شدن، ترک شدن

فارسی به عربی

وقف

مترادف و متضاد

cease (فعل)
ایستادن، گرفتن، متوقف ساختن، موقوف شدن، دست کشیدن

۱. متوقف شدن، تعطیل شدن
۲. ممنوع شدن
۳. ترک شدن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - از بین رفتن ترک شدن . ۲ - معلق شدن به منوط بودن به .

لغت نامه دهخدا

موقوف شدن. [ م َ / مُو ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ترک شدن و برطرف گشتن. ( ناظم الاطباء ). || بسته شدن. مشروط گشتن. وابسته شدن. متعلق گشتن. || بازداشته شدن. بازداشت شدن.توقیف گردیدن : تا مرد را بیفکندند و به غزنین آوردند موقوف شد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 138 ).

پیشنهاد کاربران

تخته بند شدن


کلمات دیگر: