مدیر المدرسة
مکتب دار
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
مدیر، ناظم مدرسه، مدیراموزشگاه، مکتب دار
فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که مکتب را اداره کند : [ حیف از آن پولهایی که سه سال تمام به میرزا حسن مکتب دار دادم تا سواد دارش کند . ] ( شام .۵۹ )
لغت نامه دهخدا
مکتب دار. [ م َ ت َ ] ( نف مرکب ) معلم. ( آنندراج ). کسی که کودکان را خواندن و نوشتن و جز آن آموزد. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
کسی که مکتب دارد و به کودکان خواندن و نوشتن یاد می دهد.
کلمات دیگر: