مترادف منتج : برآیند، منتجه، منتهی، منجر
منتج
مترادف منتج : برآیند، منتجه، منتهی، منجر
فارسی به انگلیسی
resulting, inferred, deduced
producing a result
consequent, resultant, secondary
عربی به فارسی
توليدي , نسلي
صاحب کارخانه , توليد کننده , سازنده , فراوردن , توليد کردن , محصول , اراءه دادن , زاييدن , مولد , حاصلضرب , فراورده
مترادف و متضاد
برآیند، منتجه
منتهی، منجر
۱. برآیند، منتجه
۲. منتهی، منجر
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - نتیجه دهنده . یا قیاس منتج قیاسی است که مقدمات آن درست باشد و ملتزم نتیجه بود مقابل قیاس عقیم ( اساس الاقتباس ۲ ) ۱۹٠ - سودمند . بچه آورنده .
جای زه آوردن و جای زاییدن .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
منتج . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نتیجه گرفته . نتیجه گرفته شده : همه ٔ دانشها از این کلمات منتج که بردیوار کاخ افریدون نبشته است . (سندبادنامه ص 337).
منتج . [ م َ ت ِ ] (ع اِ) وقت نتاج آوردن و گویند: اتت الناقة علی منتجها؛ ای الوقت الذی تنتج فیه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).هنگام زه آوردن و وقت نتاج آوردن . (ناظم الاطباء).
منتج . [ م َ ت ِ / م ُ ت َ ] (ع اِ) جای زه آوردن و جای زاییدن . (ناظم الاطباء).
منتج . [ م ُ ت ِ ] (ع ص ) بچه آورنده . (آنندراج ). زاینده . بچه آورنده . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به انتاج شود. || نتیجه دهنده . (ناظم الاطباء). نتیجه دهنده . (غیاث ) (آنندراج ). نتیجه بخش : متابعت او منتج و مثمر محبت الهی است . (مصباح الهدایه چ همایی ص 227).
- قیاس منتج ؛ (اصطلاح منطق ) قیاسی است که مقدمات آن درست باشد و ملتزم نتیجه بود مقابل قیاس عقیم . (اساس الاقتباس ص 190). رجوع به قیاس شود.
- قیاس منتج ؛ ( اصطلاح منطق ) قیاسی است که مقدمات آن درست باشد و ملتزم نتیجه بود مقابل قیاس عقیم. ( اساس الاقتباس ص 190 ). رجوع به قیاس شود.
منتج. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نتیجه گرفته. نتیجه گرفته شده : همه دانشها از این کلمات منتج که بردیوار کاخ افریدون نبشته است. ( سندبادنامه ص 337 ).
منتج. [ م َ ت ِ ] ( ع اِ ) وقت نتاج آوردن و گویند: اتت الناقة علی منتجها؛ ای الوقت الذی تنتج فیه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).هنگام زه آوردن و وقت نتاج آوردن. ( ناظم الاطباء ).
منتج. [ م َ ت ِ / م ُ ت َ ] ( ع اِ ) جای زه آوردن و جای زاییدن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
حاصل شده، نتیجه شده.
حاصلشده؛ نتیجهشده.
نتیجهدهنده؛ مفید؛ سودمند.
پیشنهاد کاربران
شده ) ، فرژفتیکFarjaftik ( فرژفتگ ، پهلوى: به نتیجه و آخر رسانده شده ) بهره بجویید.