کلمه جو
صفحه اصلی

بیهوده گفتن

فارسی به عربی

تبجح

مترادف و متضاد

blether (فعل)
مزخرف گفتن، بیهوده گفتن

rant (فعل)
بیهوده گفتن، یاوه سرایی کردن، لفاظی کردن

فرهنگ فارسی

یاوه گفتن . بیهوده سخن گفتن . لغو گفتن . یاوه سرایی کردن .

لغت نامه دهخدا

بیهوده گفتن. [ دَ / دِ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) یاوه گفتن. لاطائل و بیهوده سخن گفتن. لغو گفتن. یاوه سرایی کردن. تهذار. تفحش. ( منتهی الارب ). عتر. لغو. لاغیة و ملغاة. ( منتهی الارب ). هجر. ( ترجمان القرآن ). هذاء. هذر. هذو. هذی. هذیان. ( یادداشت مؤلف ): ذره ؛ سخن بد و بیهوده گفتن. ( منتهی الارب ) :
برآمد ز سودای من سرخروی
کزین جنس بیهوده دیگر مگوی.
سعدی.
مجال سخن تا نبینی ز پیش
به بیهوده گفتن مبر قدر خویش.
سعدی.


کلمات دیگر: