مترادف منتسب : خویشاوند، قوم، منسوب، وابسته ، نسبت داده شده
متضاد منتسب : منتزع
برابر پارسی : وابسته به، پیوسته به، بسته به
related
خویشاوند، قوم، منسوب، وابسته ≠ منتزع
۱. خویشاوند، قوم، منسوب، وابسته ≠ منتزع
۲. نسبتدادهشده
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 43).
منتسب . [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) نسبت دارنده با کسی . (آنندراج ). نسبت دارنده و قوم و خویشی کرده و پیوسته شده به کسی یا طایفه ای . (ناظم الاطباء).