کلمه جو
صفحه اصلی

متوسط


مترادف متوسط : میانگین، میانه، معتدل، میانه رو، میانجی، میانگیر

برابر پارسی : میانه، میانگین

فارسی به انگلیسی

[n.] average, mean


intermediate, middle, mean, average


average, fair , moderate, par, indifferent, mean, medial, mediocre, medium, middle, middling, passable, run-of-the-mill, so so, so-so


average, fair, moderate, mediocre, medium, middle, so so, so-so, normal, [n.] average, mean, par, indifferent, medial, middling, passable, run-of-the-mill, intermediate

فارسی به عربی

متوسط , معدل , معرض , وسط , وضع طبیعی

عربی به فارسی

مياني , وسطي , مابين , ميانه , متوسط , ميانگين , حد فاصل , اهل کشور ماد , حد وسط , ميانحال , وسط


ميانه , متوسط , وسطي , واقع دروسط , حد وسط , ميانه روي , اعتدال , منابع درامد , عايدي , پست فطرت , بدجنس , اب زيرکاه , قصد داشتن , مقصود داشتن , هدف داشتن , معني ومفهوم خاصي داشتن , معني دادن , ميانگين


مترادف و متضاد

اسم


میانگین، میانه


معتدل، میانه‌رو


میانجی، میانگیر


۱. میانگین، میانه
۲. معتدل، میانهرو
۳. میانجی، میانگیر


mean (صفت)
خسیس، پست، بد، متوسط، میانی، وسطی، بدجنس، پست فطرت، واقع در وسط، اب زیر کاه

tolerable (صفت)
قابل قبول، متوسط، تحمل پذیر، نسبتا خوب، قابل تحمل، مدارا پذیر

normal (صفت)
معمولی، ساده، متوسط، طبیعی، عادی، معمول، به هنجار

average (صفت)
متوسط، حد وسط، میانی

medium (صفت)
متوسط، معتدل، نیم پز

intermediate (صفت)
متوسط، واسطه، در میان اینده، در میان واقع شونده

middle (صفت)
وسط، متوسط، میانی، میانه، بطرف وسط، وسطی

mediocre (صفت)
وسط، متوسط، حد وسط، میانحال

medial (صفت)
متوسط، میانی، وسطی

middling (صفت)
وسط، متوسط

run-of-the-mill (صفت)
معمولی، متوسط، برجسته نبوده در جنس

فرهنگ فارسی

حاصل تقسیم مجموع چند عدد بر تعداد آنها میانگین حسابی arithmetic mean


میانه، میانه گیر، میانه رو، نه خوب ونه بد، نه بلندونه کوتاه
(اسم ) ۱ - در میان در آینده میانجی میانگیر . ۲ - میانه رو معتدل : و چون متوسط بساود حالی اوفتد میان اذیت و لذت . ۳ - میان. خوب و بد : نسخ. بریتانیا ... در صحت و سقم متوسط است . ۴ - میان. بلند و کوتاه . ۵ - میان. بزرگ و کوچک : فرهنگ متوسط فارسی . ۶ - کسی که از لحاظ زمان زندگی بین متقدمان و متاخران قرار دارد جمع : متوسطین . یا سبب متوسط . یک متحرک و دو ساکن مانند کار و دیار .

فرهنگ معین

(مَ تَ وَ سِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) میانه ، میانه رو، میانگین .

لغت نامه دهخدا

متوسط. [ م ُ ت َ وَس ْ س ِ ] ( ع ص ) میانه. ( واژه های نو فرهنگستان ایران ). در میان واقع شده و میانه. نه خوب و نه بد. و میانه گیرنده از چیزی که نه جید باشد ونه ردی. ( ناظم الاطباء ). چیزی میانه گیرنده نه جید ونه ردی. ( آنندراج ). وسط. نه اعلی نه ادنی. نه خوب ونه بد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و چون متوسط بساود حالی افتد میان اذیت و لذت. ( قراضه طبیعیات ص 36 ). نسخه بریتانیا در صحت و سقم متوسط است. ( چهارمقاله قزوینی چ دانشگاه صفحه چهل مقدمه ).
- سبب متوسط ؛ یک متحرک و دو ساکن مانند «کار» و «یار». ( المعجم چ مدرس ص 29 ).
- متوسطالسیر ؛ میانه رو. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
|| دارای رتبت میانه. نه بالا و نه پست. ج ، متوسطین : والسداء من المتوسطین والزهاد من المتنزهین. ( حکمت اشراق چ کربن ص 229 ). وقد یحصل من بعض نفوس المتوسطین ذوات الاشباح المعلقة المستنیرة. ( حکمت اشراق ص 234 - 235 ).
- متوسطالحال ؛ نه خوب و نه بد. ( ناظم الاطباء ) : و این نمد متوسطالحال است کسی به آن مشغول نیست. ( انیس الطالبین ص 190 ). و اگر متوسط الحال می بودند... ( انیس الطالبین ص 49 ).
|| نه بلند و نه کوتاه. ( ناظم الاطباء ).
- متوسطالقامه ؛ نه بلند و نه کوتاه. ( ناظم الاطباء ). || میان قوم نشیننده. ( آنندراج ). در میان قوم نشسته. ( از ناظم الاطباء ). || میانجی کننده. ( آنندراج ). میانجی. ( مهذب الاسماء ). میانجی و میانجی کننده. ( ناظم الاطباء ). || میاندار. ( ناظم الاطباء ). || در نسبت عبارت است از آنچنان مقداری که نسبت یکی از دو طرف آن مقدار به سوی آن مانند نسبت آن به طرف دیگر باشد. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) : مایحتاج فی اعتنائه بالاصنام لکماله الی متوسط یفیض عنهم هو نور مجرد. ( حکمت اشراق چ معین حاشیه ص 166 ). || نزد مهندسان ، عبارت است از اصمی که در دومین مرتبه یا مراتب بعد از دومین مرتبه واقع شود. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || بین اقبال و ادبار. از اصطلاح منجمان. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ عمید

۱. نه خوب و نه بد، نه بلند و نه کوتاه، میانه.
۲. میانه گیر، میانه رو.
۳. آن که به لحاظ اجتماعی در مرتبۀ میانه قرار دارد، دارای مرتبۀ اجتماعی میانه.

دانشنامه عمومی

متوسط (مجموعه تلویزیونی). متوسط (انگلیسی: Medium) یک سریال تلویزیونی درام آمریکایی است که در ابتدا از ۳ ژانویه ۲۰۰۵ تا ۱ ژوئن ۲۰۰۹ از شبکه ان بی سی پخش شد و پس از آن از ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۹ تا ۲۱ ژانویه ۲۰۱۱ برای دو فصل دیگر از شبکه سی بی اس به نمایش گذاشته شد.

فرهنگ فارسی ساره

میانه، میانگین


فرهنگستان زبان و ادب

{average} [ریاضی] حاصل تقسیم مجموع چند عدد بر تعداد آنها میانگین حسابی arithmetic mean

پیشنهاد کاربران

medium

میانه، medium

در اوستایی مِدییَه، mediya
در انگلیسی مدیوم، medium
میتوانیم به کار ببریم:
مِدیه mediye، میانه miyaane

میان مایه


کلمات دیگر: