seabed
کف دریا
فارسی به انگلیسی
sea froth, cuttle-bone, meerscham
فارسی به عربی
ارض
مترادف و متضاد
پا، سبب، زمین، خاک، میدان، زمینه، پایه، اساس، مستمسک، ملاک، کف دریا
کف دریا، بستر اقیانوس
کف دریا، هیدروسیلیکات منیزیم
فرهنگ فارسی
زبد البحر
لغت نامه دهخدا
دانشنامه عمومی
کف دریا بخش مستحکم از ساختار درونی بدن جانداران عضو راسته سپیداجان از راسته سرپایان است. کف دریا معمولاً از سپیداج معمولی به دست می آید.
wiki: کف دریا
دانشنامه آزاد فارسی
کفِ دریا (meerschaum)
(یا: میرشام) مجموعه ای از کانیها، معمولاً کانیِ رُسی نرم و سفیدرنگِ سپیولیت، سیلیکات منیزیوم آب دار. این کانی روی آب شناور می شود و در ساخت سر چپق به کار می رود.
(یا: میرشام) مجموعه ای از کانیها، معمولاً کانیِ رُسی نرم و سفیدرنگِ سپیولیت، سیلیکات منیزیوم آب دار. این کانی روی آب شناور می شود و در ساخت سر چپق به کار می رود.
wikijoo: کف_دریا
پیشنهاد کاربران
را
کلمات دیگر: