کلمه جو
صفحه اصلی

قوزک


مترادف قوزک : دژک، ساق، غوزک

فارسی به انگلیسی

tarsus, ankle

malleolus


tarsus


فارسی به عربی

کاحل

مترادف و متضاد

ankle (اسم)
مچ پا، قوزک، قوزک پا

دژک، ساق، غوزک


فرهنگ فارسی

مصغر قوز یا استخوان بر آمده ساق پا غوزک .

فرهنگ معین

(زَ ) (اِمصغ . ) قسمت برآمدة استخوان مچ پا.

لغت نامه دهخدا

قوزک. [ زَ ] ( اِ مصغر ) مصغر قوز. || استخوان برآمده ساق پا. غوزک. رجوع به غوزک شود.

فرهنگ عمید

برآمدگی استخوان مچ پا.

گویش مازنی

/ghozek/ مرتعی در جنوب اسبوکلای لفور سوادکوه & گودی رودخانه – آبگیر

مرتعی در جنوب اسبوکلای لفور سوادکوه


گودی رودخانه – آبگیر


واژه نامه بختیاریکا

گوزَک

پیشنهاد کاربران

قوزک : تازی شده واژه پارسی " گوژک" است به معنای برآمده کوچک و گوژ مانندمی باشد.

واژه ی قوزک یک واژه ی ترکی از مصدر " قؤزاق " به معنی برآمده و برجسته . بادکرده . این واژه پس از ورود به زبان فارسی به "گوژ " و یا به لفظ " کوژ " و در تغییری دیگر به کژ و کج تبدیل شده . قوزک به معنی برآمده ی کوچک . این واژه به زبان های دیگر هم رفته است . در زبان لاتین crus ، ایرلندی Cos به معنی ( پا، قوزک پا ) می باشد .

این واژه پارسی است.

"قوز، قوس" در ( ترکی ) ، قوس در ( عربی ) بر گرفته از واژه ی《فارسی گوژ، کوز، کوژ، 》 و از ریشه ی "کژ"هستند. این واژه در پارسی پهلوی هم وجود دارد.

این واژه به شکل قوس به عربی راه رفته است.
واژه ی قوس در عربی به همین شکل وارد ترکی شده و به شکل《 قوساخ یا قوسا 》 بکار رفته است، که در گذر زمان به" قوزاخ یا قوزا "تبدیل شده.
🚫در زبان ترکی به خم یا کژ ( کج ) ="اَیری" می گویند. 🚫
همچنین واژه گوز ( چشم ) در ترکی نیز از همین واژه ی فارسی گرفته شده.

در زبان فارسی گوژ مترادف های زیادی دارد:
گوی ( توپ )
کوژ ( برامده )
کج ( کژ )
کمان ( خم )
جوز ( گردو )
گرد ( دایره )
کوه ( کوژ سطح زمین )
کژواره= ( برامده، کمانه )
گوژیدن = خمیدن.
غوژ کردن ( لری ) =گِرد شدن ازسرما
( قوز ) که برای کمر میگویند ، گوژپُشت
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

《این واژه از زبان پارسی، به زبان های دیگر راه یافته. 》


کلمات دیگر: