گمانه زدن
فارسی به انگلیسی
to dowse, to sound
conjecture
فارسی به عربی
صوت
مترادف و متضاد
زدن، صدا کردن، گمانه زدن، نواختن، سروگوش آب دادن، بصدا در اوردن، بنظر رسیدن، به نظر رسیدن، صدا دادن، بگوش خوردن، ژرفاسنجی کردن
خیس کردن، روی چیزی آب ریختن، میل زدن، گمانه زدن، در اب یا چیز دیگری فرو بردن
میل زدن، گمانه زدن
پیشنهاد کاربران
سر و صدا کردن، حاشیه سازی کردن
تخمین . . . . .
کلمات دیگر: