کلمه جو
صفحه اصلی

عیاشی


مترادف عیاشی : الواطی، خوشگذرانی، عشرت طلبی، عیش ونوش، فساد، فسق وفجور، لهوولعب، ملاهی، هرزگی

برابر پارسی : کامجوخوشگذرانی

فارسی به انگلیسی

bacchanalian, revelry, dissipation, dissoluteness, debauch, drunk, living in pleasure

living in pleasure, revelry


bacchanalian, debauch, dissipation, dissoluteness


فارسی به عربی

حفلة , قناع

مترادف و متضاد

debauch (اسم)
هرزگی، عیاشی، خوش گذرانی

spree (اسم)
نشاط، میخوارگی، خوشی، شراب خواری، عیاشی، شوخی، ولگردی و قانونی شکنی، سرخوشی

orgy (اسم)
موج، عیاشی، میگساری عیاشی

debauchery (اسم)
هرزگی، عیاشی، میگساری، فسق

binge (اسم)
شراب خواری، عیاشی، خوش گذرانی

revelry (اسم)
عیاشی

carousal (اسم)
عیاشی

carouse (اسم)
عیاشی

dissipation (اسم)
عیاشی، اتلاف، پراکندگی، اسراف

jollity (اسم)
کیف، خوشی، عیاشی، خوش وقتی، زیور، عیش

saturnalia (اسم)
هرزگی، عیاشی

الواطی، خوشگذرانی، عشرت‌طلبی، عیش‌ونوش، فساد، فسق‌وفجور، لهوولعب، ملاهی، هرزگی


فرهنگ فارسی

اشتغال به عیش و نوش خوشگذرانی .
محمد ابن مسعود عیاشی سمرقندی از فقهای بزرگ شیعه امامیه در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری

لغت نامه دهخدا

عیاشی. [ ع َی ْ یا ]( حامص ) عمل عیاش. عیش و عشرت و خوشگذرانی و شادی و اشتغال به شادی. || شهوت پرستی و فسق و فجور و ماژپرستی. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به عیاش شود.

عیاشی. [ ع َی ْ یا ] ( اِخ ) عبداﷲبن محمدبن ابی بکر عیاشی مغربی. رجوع به عبداﷲ ( ابن محمد... ) شود.

عیاشی. [ ع َی ْ یا ] ( اِخ ) محمدبن احمد مالکی زیانی عیاشی ، مکنی به ابوعبداﷲ. وی از بنی مالک بن زغبةبود و از مجاهدان مغرب اقصی بشمار میرفت. او را جنگهایی با پرتقالیها میباشد که شرح آنها در الاعلام زرکلی آمده است. عیاشی بسال 1051 هَ. ق. در طنجه بقتل رسید. رجوع به الاعلام زرکلی و الاستقصا ج 3 ص 107 شود.

عیاشی. [ ع َی ْ یا ] ( اِخ ) محمدبن مسعود عیاشی سمرقندی. از فقهای بزرگ شیعه امامیه در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری. رجوع به ابوالنصر ( محمدبن... ) و مآخذ ذیل شود: خاندان نوبختی ص 140، الاعلام زرکلی ، الفهرست ابن الندیم ، سفینةالبحارج 2 ص 301، منهج المقال ص 319، الذریعة ج 4 ص 295.

عیاشی . [ ع َی ْ یا ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن ابی بکر عیاشی مغربی . رجوع به عبداﷲ (ابن محمد...) شود.


عیاشی . [ ع َی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن احمد مالکی زیانی عیاشی ، مکنی به ابوعبداﷲ. وی از بنی مالک بن زغبةبود و از مجاهدان مغرب اقصی بشمار میرفت . او را جنگهایی با پرتقالیها میباشد که شرح آنها در الاعلام زرکلی آمده است . عیاشی بسال 1051 هَ . ق . در طنجه بقتل رسید. رجوع به الاعلام زرکلی و الاستقصا ج 3 ص 107 شود.


عیاشی . [ ع َی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن مسعود عیاشی سمرقندی . از فقهای بزرگ شیعه ٔ امامیه در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری . رجوع به ابوالنصر (محمدبن ...) و مآخذ ذیل شود: خاندان نوبختی ص 140، الاعلام زرکلی ، الفهرست ابن الندیم ، سفینةالبحارج 2 ص 301، منهج المقال ص 319، الذریعة ج 4 ص 295.


عیاشی . [ ع َی ْ یا ](حامص ) عمل عیاش . عیش و عشرت و خوشگذرانی و شادی و اشتغال به شادی . || شهوت پرستی و فسق و فجور و ماژپرستی . (ناظم الاطباء). و رجوع به عیاش شود.


پیشنهاد کاربران

کلمه عیاشی معنی دنبال روزی رفتن از ریشه عیش در زبان عربی میباشد لطفا تصحیح نمایید

کلمه عیاشی در زبان عربی متفاوت از با زبان فارسی ودر عربی به معنی عیش یعنی زندگی و ددنبال روزی رفتن است

کلمه ی عیاشی در لغت عربی به معنای دنبال روزی رفتن و از ریشه کلمه عربی عیش به معنی زندگی می باشد همانطوری که کلمه ی کولیوند در زبان عربی به معنی کولی میباشد لیکن در زبان فارسی به معنی کوچ کردن است در ایران کشورمان در جنوب غرب در اهواز بیشتر از 4000 نفر به این فامیل نامگذاری شدن لطفا اصلاح فرمایید واین معنی را حذ ف نمایید
علی عیاشی از روستای سطامیه اهواز

محمد بن مسعود عیاشی بنیانگذار مکتب عیاشی است که در اوایل قرن چهارم هجری پدید آمد و البته مشخص نیست تا کی برقرار بوده است. وی این مکتب را در سمرقند بنیان نهاد و از شاگردان بنام وی ابوعمر محمد بن عمر کشی است که کتاب وی رجال کشی با تهذیب ارزشمندی از شیخ طوسی به عنوان یکی از کتب اربعه شیعه شناخته شده است.

تکیه کلام حلقه حیدریون به هنگام حل تیوست به منظور لهو و لعب


کلمات دیگر: