کش امدن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
امتداد
مترادف و متضاد
منبسط کردن، کشیدن، بسط دادن، طولانی کردن، امتداد دادن، کش دادن، کش امدن، کش اوردن، گشاد شدن
فرهنگ معین
( کش آمدن ) ( ~ . مَ دَ )(مص ل . ) (عا. ) ۱ - از حد معمولی خود درازتر شدن چیزی . ۲ - طولانی شدن .
لغت نامه دهخدا
( کش آمدن ) کش آمدن. [ ک َ / ک ِ م َ دَ ] ( مص مرکب ) دراز شدن به کشیدن چون سریش و لاستیک و کائوچو و جیر. از جانب طول ممتد شدن.
پیشنهاد کاربران
کش امدگی برای ورزش ها
کلمات دیگر: