قیاسی
فارسی به انگلیسی
analogical, deductive, regular
a priori, analog, comparative, deductive
فارسی به عربی
اختطاف , حثی , مطلق
مترادف و متضاد
ربایش، سرقت، عمل ربودن، دورشدگی، دوری از مرکز بدن، قیاسی، قیاس
قیاسی، شباهت، شی قابل قیاس، لغت متشابه
قیاسی، قابلیت قیاس، قابلیت مقایسه
قیاسی، مطلق، قطعی، حتمی، قاطع، جزمی، بی شرط
قیاسی، قابل قیاس، دارای وجه تشابه
قیاسی، استدلالی
قیاسی، تطبیقی، مقایسه ای، نسبی، تفضیلی، درجه تفضیلی
قیاسی، نموداری، الگو وار
قیاسی، مطلق، قطعی، حتمی، قاطع، جزمی، بی شرط
استنتاجی، قیاسی
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به قیاس آنچه از روی قیاس به دست آید مقابل استقرائی سماعی .
مربوط به قیاس متـ . سامانگرا، سامانگرایانه
لغت نامه دهخدا
قیاسی. ( ص نسبی ) منسوب به قیاس. || برطبق قاعده. مقابل سماعی. حکم مطرد در همه افراد.و آن در مواردی است که ضابطه و قاعده کلی وجود داشته باشد و در افراد مشابه بحکم آن قاعده قیاس رود.
- تصحیح قیاسی ؛ به حدس و قرائن. ( یادداشت مؤلف ).
- تصحیح قیاسی ؛ به حدس و قرائن. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ عمید
آنچه به حسب قیاس باشد، امری یا مطلبی که از روی قیاس استنباط شود.
دانشنامه عمومی
قیاسی (شوط). قیاسی، روستایی است از توابع بخش قره قویون و در شهرستان شوط استان آذربایجان غربی ایران.
این روستا در دهستان قره قویون جنوبی قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۲۵۶نفر (۴۷ خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان قره قویون جنوبی قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۲۵۶نفر (۴۷ خانوار) بوده است.
wiki: بخش شوط و در شهرستان ماکو استان آذربایجان غربی ایران.
wiki: قیاسی (ماکو)
فرهنگستان زبان و ادب
{analogical} [باستان شناسی، زبان شناسی] مربوط به قیاس
متـ . سامان گرا، سامان گرایانه
پیشنهاد کاربران
قاعده مند
کلمات دیگر: