کلمه جو
صفحه اصلی

مترقی


مترادف مترقی : پیشرو، ترقی خواه، توسعه یافته، راقی، راقبه

متضاد مترقی : عقب افتاده، عقب مانده

برابر پارسی : پیشرفته، بالارونده، پیشرونده

فارسی به انگلیسی

advanced, forward, forward-looking, liberal, progressive, advancing

advancing, progressive


advanced, forward, forward-looking, liberal, progressive


فارسی به عربی

تقدمی

مترادف و متضاد

advanced (صفت)
پیشرفته، مترقی، ترقی کرده، قبلا تهیه شده، قبلا تجهیز شده، پیش افتاده، جلو افتاده

progressive (صفت)
مترقی، جلو رونده، ترقی خواه، تصاعدی، نشانه ترقی

پیشرو، ترقی‌خواه ≠ عقب‌افتاده، عقب‌مانده


توسعه‌یافته، راقی، راقبه


۱. پیشرو، ترقیخواه
۲. توسعهیافته، راقی، راقبه ≠ عقبافتاده، عقبمانده


فرهنگ فارسی

کسی که روبترقی برود، چیزی که بلندشودوروببالارود، ترقیخواه
(اسم ) ۱ - افزون شونده.۲ - بالا رونده . ۳ - پیشرفت کننده : کشور های مترقی جهان . ۴ - ترقی خواه : سیاستمداری مترقی .

فرهنگ معین

(مُ تَ رَ قِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) پیشرفته ، رشد کرده .

لغت نامه دهخدا

مترقی. [ م ُ ت َ رَق ْ قی ] ( ع ص ) افزون شونده. ( آنندراج ) ( غیاث ). بالا رفته. ( ناظم الاطباء ). صعود کننده. بالا رونده : و بخار نطفه از اوعیه منی به مصعد دماغ مترقی شد. ( سندبادنامه ص 177 ). همواره در مدارج علو و معارج سمو متصاعد و مترقی باد. ( سندبادنامه ص 216 ). و رجوع به ترقی شود.

فرهنگ عمید

۱. دارای گرایش به پیشرفت، پیشرفته.
۲. دارای حرکت روبه بالا.

فرهنگ فارسی ساره

پیشرفته


پیشنهاد کاربران

پررونق


کلمات دیگر: