canonical, clerical, ecclesiastical, ministry, pastoral, priesthood, priestly, sacerdotal
کشیشی
فارسی به انگلیسی
priesthood
فارسی به عربی
کهنوتی
مترادف و متضاد
خانقاهی، دیری، راهبی، کشیشی
کشیشی، وابسته به کشیشان، درخور کشیشان
فرهنگ فارسی
عمل و شغل کشیش . پیشوائی ترسایان
لغت نامه دهخدا
کشیشی. [ ک َ / ک ِ ] ( حامص )عمل و شغل کشیش. پیشوائی ترسایان. ( ناظم الاطباء ).
کلمات دیگر: