کلمه جو
صفحه اصلی

متقبل


مترادف متقبل : پذیرا، ذمه دار، عهده دار، پذیرنده، قبول کننده

برابر پارسی : پیمان پذیر، پذیرا، پذیرنده

فارسی به انگلیسی

who undertakes or accepts

فارسی به عربی

متبنی

مترادف و متضاد

undertaking (صفت)
مسئول، متعهد، متقبل

پذیرا، ذمهدار، عهدهدار، پذیرنده، قبولکننده


فرهنگ فارسی

قبول کننده، پذیرنده
( اسم ) ۱ - پذیرنده قبول کننده . ۲ - آنکه کاری را بر عهده گیرد جمع : متقبلین .

فرهنگ معین

(مُ تَ قَ بِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) برعهده گیرنده .

لغت نامه دهخدا

متقبل. [ م ُ ت َ ق َب ْ ب ِ ] ( ع ص ) پذیرنده. برگردن گرفته. پذیرفتار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). قبول کننده. آن که کاری را قبول کند : فتوت ایشان بجبر کسیر و فک هر اسیر متقبل و متکفل گشته. ( ترجمه تاریخ یمینی ). و رجوع به تقبل شود.
- متقبل شدن ؛ پذیرفتن. بپذیرفتن. متعهد شدن. برعهده گرفتن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

۱. کسی که کاری را قبول می کند، قبول کننده، پذیرنده.
۲. عهده دار.


کلمات دیگر: