مترادف متمایل : خمیده، کج، مایل، معطوف، منحرف، خواهان، راغب، شایق، گرونده، مایل
متضاد متمایل : متنفر
برابر پارسی : گرایش، دلبسته، خواستار، خم، چرخش، گراینده، چرخنده
متمایل
مترادف متمایل : خمیده، کج، مایل، معطوف، منحرف، خواهان، راغب، شایق، گرونده، مایل
متضاد متمایل : متنفر
برابر پارسی : گرایش، دلبسته، خواستار، خم، چرخش، گراینده، چرخنده
فارسی به انگلیسی
inclined, disposed
able _, apt, disposed, fellow traveler, given, philo-, inclined, leaner, like , ready, willing
فارسی به عربی
مثل , مطیع , نهم
مترادف و متضاد
خمیده، کج، مایل، معطوف، منحرف ≠ متنفر
خواهان، راغب، شایق، گرونده، مایل
۱. خمیده، کج، مایل، معطوف، منحرف
۲. خواهان، راغب، شایق، گرونده، مایل ≠ متنفر
قابل، مستعد، شایسته، اماده، مناسب، زرنگ، متمایل، در خور
مستعد، متمایل، مایل
تابع، متمایل، رام، رام شدنی، قابل جوابگویی
مشتاق، ارزومند، متمایل، ازمند، حریص، پولکی
متمایل، خمیده، متمایل به پایین
متمایل، خم، مایل، سراشیب، سرازیر
متمایل، دمر
متمایل، مسئول، قابل پرداخت
متمایل، نا چار، بخشنودی
متمایل
متمایل، رسیدگی کننده، دارای گرایش ویژه و عمدی
متمایل، رسیدگی کننده، دارای گرایش ویژه و عمدی
فرهنگ فارسی
کج شونده، خمیده، مایل گشته، کسی که بچیزی مایل است
۱ - ( اسم ) کج شونده . ۲ - خمیده . ۳ - آنچه که بچیزی میل کند جمع : متمایلین .
۱ - ( اسم ) کج شونده . ۲ - خمیده . ۳ - آنچه که بچیزی میل کند جمع : متمایلین .
فرهنگ معین
(مُ تَ یِ ) [ ع . ] ۱ - (اِفا. ) کج شده و خمیده شده . ۲ - آن چه که به چیزی میل کند.
لغت نامه دهخدا
متمایل. [ م ُ ت َ ی ِ ] ( ع ص ) به این طرف و آن طرف جنبنده. ( ناظم الاطباء ) :
ای سپس مال و آز مانده شب و روز
نیستی الاکه سایه متمایل.
سرو ندیدم بدین صفت متمایل .
ای سپس مال و آز مانده شب و روز
نیستی الاکه سایه متمایل.
ناصرخسرو.
جلوه کنان میروی و باز نیایی سرو ندیدم بدین صفت متمایل .
سعدی.
|| در خم و چم شونده ، مأخوذ از تمایل بمعنی خمیدن. ( غیاث ) ( آنندراج ). || کج شده و خمیده شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تمایل شود. || میل و خواهش کننده. ( غیاث ) ( آنندراج ). میل کرده و راغب شده و مایل گشته. ( ناظم الاطباء ). گرایسته. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).متمائل. [ م ُ ت َ ءِ ] ( ع ص ) رجوع به متمایل شود.
فرهنگ عمید
۱. کسی که به چیزی مایل است.
۲. [قدیمی] کج شونده، خمیده، مایل گشته.
۲. [قدیمی] کج شونده، خمیده، مایل گشته.
پیشنهاد کاربران
خواهان
خواستار
خواستار
به درازا کشیدن
کلمات دیگر: