کلمه جو
صفحه اصلی

گلویی

فارسی به انگلیسی

throaty, choke, guttural, pharyngeal, throttle, cornice

cornice


choke, guttural, pharyngeal, throttle


فارسی به عربی

صوة اجش

مترادف و متضاد

guttural (صفت)
حلقوی، گلویی، ناشی از گلو

فرهنگ فارسی

( اسم ) قسمت فاصل. بین طاق عمارت و دیوار که بر آن نقاشی و گچ بری کنند و آن بمنزل. گلو ی طاق و سقف است : صفه ای تا فلک سر آورده گیلوی طاق او بر آورده ( نظامی هفت پیکر . چا . استانبول ۲۱۱ چا . ارمغان . ۲۵۴ )

لغت نامه دهخدا

گلویی. [ گ ُ / گ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به گلو.

گلویی. [ گ ِ ] ( اِ ) گیلوئی. حاشیه بالای دیوار و زیر سقف در اطاق.

گلویی . [ گ ِ ] (اِ) گیلوئی . حاشیه ٔ بالای دیوار و زیر سقف در اطاق .


گلویی . [ گ ُ / گ َ ] (ص نسبی ) منسوب به گلو.


گلوئی. [ گ ُ / گ َ ] ( ص نسبی ) رجوع به گلویی شود.


کلمات دیگر: