گمان داشتن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
اعتقد
مترادف و متضاد
باور کردن، معتقد بودن، اعتقاد داشتن، عقیده داشتن، اعتقاد کردن، گمان داشتن، ایمان اوردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - تصور کردن انگاشتن : باستین ملالی که بر من افشانی گمان مدار که از دامنت بدارم دست . ( غزلیات ) ۲ - سوئ ظن داشتن . ۳ - نگران بودن تشویش داشتن : ور ز کژدم بدل گمان داری کفش و نعل از برای آن داری . ( سنائی ) ۴ - امید و انتظار داشتن چشم داشتن : چیست فردوس که در دید. ما جلوه کند ? ما گمانها بغرور نظر خود داریم . ( صائب )
لغت نامه دهخدا
گمان داشتن. [ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) سؤظن داشتن. || فکر کردن. خیال کردن :
به آستین ملالی که بر من افشانی
گمان مدار که از دامنت بدارم دست.
ور ز کژدم به دل گمان داری
کفش و نعل از برای آن داری.
چیست فردوس که در دیده ماجلوه کند
ما گمانها به غرور نظر خود داریم.
به آستین ملالی که بر من افشانی
گمان مدار که از دامنت بدارم دست.
سعدی.
|| تشویش داشتن. نگران بودن : ور ز کژدم به دل گمان داری
کفش و نعل از برای آن داری.
سنایی.
|| امید و انتظار داشتن. چشم داشت : چیست فردوس که در دیده ماجلوه کند
ما گمانها به غرور نظر خود داریم.
صائب.
پیشنهاد کاربران
ارتیاب
کلمات دیگر: