مترادف متهم کردن : اتهام بستن، اتهام داشتن، گناه کار دانستن، تهمت زدن
متهم کردن
مترادف متهم کردن : اتهام بستن، اتهام داشتن، گناه کار دانستن، تهمت زدن
فارسی به انگلیسی
accuse, charge, incriminate, tax
فارسی به عربی
اتهم , انسب الیه , تحدی , جرم , ضریبة
مترادف و متضاد
متهم کردن، افترا زدن
متهم کردن، متهم ساختن، تهمت زدن
متهم کردن، گرفتار کردن، مقصر قلمداد کردن، بگناه متهم کردن، تهمت زدن به، گناهکار قلمداد نمودن
متهم کردن، اعلام جرم کردن، تعقیب قانونی کردن، علیه کسی ادعا نامه تنظیم کردن
متهم کردن، تقبیح کردن، علیه کسی اظهاری کردن
متهم کردن، دادن، نسبت دادن، بستن، اسناد کردن
متهم کردن، متهم به جنایت کردن، مجرم خواندن، جانی قلمداد کردن
متهم کردن، احضار نمودن، باز داشتن، عیب جویی کردن، بدادگاه جلب کردن، تردید کردن در، اعلام جرم کردن
متهم کردن، مقصر دانستن، تهمت زدن به
متهم کردن، چغلی کردن، خبرچینی کردن، خبردادن از
اتهامبستن، اتهام داشتن، گناهکار دانستن، تهمت زدن
پیشنهاد کاربران
بزهکار ( بزه وَر ) شناختن یا بشمار آوردن
تهمت بستن
آب بزشت ( بزشتی ) در جوی کسی راندن ؛ او را بدنام و متهم کردن :
یکی چاره سازم که بدگوی من
نراند بزشت آب در جوی من.
فردوسی.
یکی چاره سازم که بدگوی من
نراند بزشت آب در جوی من.
فردوسی.
کلمات دیگر: